گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۶

هر کآتش من دارد او خرقه ز من دارد
زخمی چو حسینستش جامی چو حسن دارد
نفس ار چه که زاهد شد او راست نخواهد شد
ور راستیی خواهی آن سرو چمن دارد
جانیست تو را ساده نقش تو از آن زاده
در ساده جان بنگر کان ساده چه تن دارد
آیینه جان را بین هم ساده و هم نقشین
هر دم بت نو سازد گویی که شمن دارد
گه جانب دل باشد گه در غم گل باشد
ماننده آن مردی کز حرص دو زن دارد
کی شاد شود آن شه کز جان نبود آگه
کی ناز کند مرده کز شعر کفن دارد
می‌خاید چون اشتر یعنی که دهانم پر
خاییدن بی‌لقمه تصدیق ذقن دارد
مردانه تو مجنون شو و اندر لگن خون شو
گه ماده و گه نر نی کان شیوه زغن دارد
چون موسی رخ زردش توبه مکن از دردش
تا یار نعم گوید کر گفتن لن دارد
چون مست نعم گشتی بی‌غصه و غم گشتی
پس مست کجا داند کاین چرخ سخن دارد
گر چشمه بود دلکش دارد دهنت را خوش
لیکن همه گوهرها دریای عدن دارد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر کآتش من دارد او خرقه ز من دارد
زخمی چو حسینستش جامی چو حسن دارد
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش آتش عشق من وجود دارد، او هم زخم‌های من را تحمل کرده و مانند حسین، دردی در درونش است و مانند حسن، زیبایی و شادابی دارد.
نفس ار چه که زاهد شد او راست نخواهد شد
ور راستیی خواهی آن سرو چمن دارد
هوش مصنوعی: اگرچه نفس زاهد شده و می‌خواهد خود را درست نشان دهد، باز هم راست نخواهد شد. اگر حقیقت را می‌خواهی، باید به آن سرو (نماد زیبایی و کمال) در چمن نگاه کنی.
جانیست تو را ساده نقش تو از آن زاده
در ساده جان بنگر کان ساده چه تن دارد
هوش مصنوعی: تو را ساده نپندار، چون ظاهرت از یک چیز دیگر نشأت گرفته است. در خلوت دل خود بنگر که آن سادگی چه وجود با ارزشی دارد.
آیینه جان را بین هم ساده و هم نقشین
هر دم بت نو سازد گویی که شمن دارد
هوش مصنوعی: آینه روح را ببین که هم بی‌پیرایه است و هم زینت‌دار؛ هر لحظه یک معشوق جدید می‌آفریند، گویی که جادوگری در حال کار است.
گه جانب دل باشد گه در غم گل باشد
ماننده آن مردی کز حرص دو زن دارد
هوش مصنوعی: گاهی دل در حال شادی است و گاهی در غم و اندوه. مانند مردی که به خاطر حرص و طمع خود دو زن دارد و نمی‌تواند بر احساساتش غلبه کند.
کی شاد شود آن شه کز جان نبود آگه
کی ناز کند مرده کز شعر کفن دارد
هوش مصنوعی: هیچ‌گاه آن پادشاه که از جان خود بی‌خبر است، شاد نمی‌شود و مرده‌ای که در کلامش از مرگ سخن گفته، نمی‌تواند ناز و کرشمه کند.
می‌خاید چون اشتر یعنی که دهانم پر
خاییدن بی‌لقمه تصدیق ذقن دارد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که من مانند شتری می‌خواهم که دهانم پر از کلمات و سخنان بی‌فایده باشد، البته این حالت به خودی خود نشانه‌ای بر نداشتن محتوای درست و معناست.
مردانه تو مجنون شو و اندر لگن خون شو
گه ماده و گه نر نی کان شیوه زغن دارد
هوش مصنوعی: شجاعانه، به دیوانگی روی بیاور و در میان خون غوطه‌ور شو. گاهی در مقام زن و گاهی در مقام مرد قرار بگیر، زیرا این روش ویژهٔ افرادی خاص است.
چون موسی رخ زردش توبه مکن از دردش
تا یار نعم گوید کر گفتن لن دارد
هوش مصنوعی: چون موسی از شدت درد و رنج چهره‌ای زرد پیدا کرده، از دلش نرنج و توبه نکن. چرا که یار از دردش آگاه است و در برابر ناذرای او بی‌اهمیت نمی‌ماند و هرگز از او بی‌توجهی نخواهد کرد.
چون مست نعم گشتی بی‌غصه و غم گشتی
پس مست کجا داند کاین چرخ سخن دارد
هوش مصنوعی: وقتی که در لذت و خوشی غرق می‌شوی و از غم و غصه دور می‌شوی، دیگر کسی که در این حال و هوا است نمی‌تواند بفهمد که زندگی چه صحبت‌هایی دارد و چه مسائلی در آن وجود دارد.
گر چشمه بود دلکش دارد دهنت را خوش
لیکن همه گوهرها دریای عدن دارد
هوش مصنوعی: اگر دل شاداب و زیبا باشد، صحبت‌های تو نیز دلنشین خواهد بود، اما همه‌ی ارزش‌ها و زیبایی‌ها در دریای عدن نهفته‌اند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۲۶ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۶۲۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/02/15 10:05
ناشناس

در رابطه با نظر انسان بزرگواری که این بخش قابل تامل و تعجب را نوشته ان که سنی ....... و این که مولانا را هنوز نشناخنه اند که فراتر از مذهب و حتی فراتر از اصول دست و پا گیر دیگر و این که حضرت علی خدا از او راضی باش و فرزندانشان حسنین در نزد اهل سنت از جایگاه بی نظیری برخوردار هستند و نه تنها مولانا بلکه همه ی شاعران و نویسندگان اهل سنت در بزرگواری های اهل بیت پیامبر چه قام فرسایی ها نکرده اند واین که صحابه ی پیامبر هر که باشد از منزلت خاص خود برخوردار باشد

1392/02/21 09:05
امین کیخا

حمید جان مثل همیشه زیبا و روان می نویسی و تو پیر تن نمی دانم اما برنا روان هستی
در مورد حرون انچه فرمودی صحیح است اما خیلی از انچه در معانی می نویسند بوسیله دبیران برای نانی در اوردن نوشته شده است چنانچه عشق را عربی عشقه دانسته اند که غلت (غلط) در مورد حرون هم در لری هرنیدن صدای شدید دمیدن اسب و ستور باشد از بینی و دهان و نام اسب نامبر داری در دوره فتح علی شاه که اسب ناظم الأمراء بوده است هرنی بوده که بنا بر انچه سینه به سینه به ما رسیده اسبی بوده جنگی و نا بفرمان و به لری دستکش یعنی دست می کشیده روی خاک ، سیاه و در روز نبرد گرد از دشمنان بر می اورده است سواران هرنی کاملا دانسته اند به نام که اولی ناظم الأمراء است استاندار لرستان و إیلام که بعدا زن پسر فتح علی شاه قاجار را میگیرد اما برای استوار داشت انچه که می گویم واژه henir است به فرانسه امروزی که ان دمیدن اسب از سوراخ های بینی اش است و نیز هن و هن فارسی عامیانه که ان نفس نفس زدن است ، رویهمرفته مطمئن و دلاسوده نیستم اما انچه دبیران کرده اند این بوده که فرهنگ عامه ایران زمین را نادیده گرفته اند و در میان هر توجیهی را هم اورده اند ، بسیاری از واژه ها که فارسی هستند با یک توجیه دبیران دربارها گردانده شده اند و رنگ پارسی انها زوده شده است درود به شما

1392/02/21 13:05
امین کیخا

حمید جان به لری نوهرون یعنی شیر نر جوان و هرون معنی شیر میدهد و انهم احتمالا به مناسبت غریدن ان باشد لری واژه هایش نمادی از فارسی میانه می باشند نفوذش در حوزه فرهنگ عربی هم از راه کردان و نیز هم مرزی در غرب میباشد این لغت هم بسیار مانند حرون است و کلا این کلمه مشکوک است و باید فارسی باشد با روشنگری که از henir فرانسه و نیز باقی مانده لغت در فارسی عامیانه بصورت هن و هن که نفس نفس زدن است درود به شما

1392/02/21 13:05
امین کیخا

رویهمرفته فکر میکنم هرنه یا حرنه صدای نفس کشیدن و گردن افشاندن و ویله کردن اسب است و فارسی می باشد ، چنانچه اتسه صدای سرفه کردن انسان است و دبیران درباری برای خوشامد اربابانشان عطسه نگاشته اند

1392/03/29 09:05
امین کیخا

حمید جانم من عربی را دوست دارم و عربی نوشتن را ولی بعضی کلمات ماننده همدیگر هستند مثلا میغ به فارسی شبیه غیم به عربی به معنی ابر هردو یک معنی میدهند و یا لا تزل یعنی لیز نخور ، من قصد دارم بگویم فارسی از عربی واژه گرفته و به غنای خود افزوده و عربی هم واژه گرفته که ضمن گردانش و تبدیل به عربی ریخت انها را دگرگون کرده است و بیش از انچه فکر می کنیم در عربی واژه فارسی هست یکیش هم خود فکر که از فیروک و ویروک به معنی فکر امده است در گردانش ان حروف جابجا شده اند یا سجده که از مزگت و یا با گردانش مسجد امده است و گر نه عربی زیباست و انچه از میراث امیخته نویسی این بزرگان مانده بسیار هم نیکوست در بوسنی ضرب المثلی هست که میگوید زبان بهشت عربیست اما برای به بهشت رفتن باید پارسی دانست

1392/03/29 14:05
امین کیخا

حمید من امیخته نویسی میکنم و سره نویس نیستم اما کوشش من برای نشان دادن واژگان فارسی کوششی علمی. است ، اگر هرون فارسی است و همان معنی حرون را میدهد خوب اگر عوض شود هیچ اتفاقی نمی افتد . خوب البته من خودم هم از این نوشتن ها خسته بودم برای گروه خاصی ریشه شناسی مهم است اب در هاون می کوبم و بهتر است بس کنم زبان بسته نشسته به کنجی صو البکم وسلام

1392/03/29 16:05
امین کیخا

افتخار دلسرد کردن بنده هم برای شما حمید رضا جان این اخرین متن بنده باشد بعد از من روزگار به کام دوستان باشد از صمیم قلب از دوستانم در گنجور سپاسگزارم از همتی که وصف ناپذیر می نماید و تلاشی که برای پاس داشتن فارسی است عمرتان دراز باد

1392/03/29 20:05

استاد گرامی جناب آقای کیخا
لطفا ًدر تصمیمتان تجدید نظر بفرمایید. ما به شوق این که استادی چون شما دست به کار گذاشتن حاشیه‌های ارزشمند برای شعرها شد امکان انتشار حاشیه‌ها در فیس‌بوک را فراهم کردیم و من -اداره کننده ٔگنجور- بشخصه مشتاقانه -هر چند خاموش -پیگیر تک تک حاشیه‌های جنابعالی هستم. لطفا ما را از حاشیه‌های ارزشمندتان محروم نفرمایید.

1392/03/30 14:05
امین کیخا

با درود به حمید رضای بزرگوار اگر چون تویی از جان و تن برای گستردن و فراهمی پارسی میکوشد چون منی چرا به سر نپوید بروی چشمم مینویسم و نیز بیشتر میخوانم که نازک بین تر بنویسم

1395/11/05 09:02
محسن حیدرزاده جزی

در بیت هفتم تصدیغ درست به نظر میرسد :
غت‌نامه دهخدا
تصدیغ. [ ت َ ] (ع مص ) بر صدغ شتر داغ و نشان کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
در بیت نهم نیز کر گفتن معنی نمیدهد ظاهراً گر گفتن درست است.

1397/03/14 03:06
فرهنگ

بیت 7 مصرع دوم تصدیع صحیح هست به این معنا که اگر کسی بدون خوردن چیزی صرفا دهانشو تکان بده باعث ناراحتی و زحمت چانه خودش میشه