گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۲

جان پیش تو هر ساعت می‌ریزد و می‌روید
از بهر یکی جان کس چون با تو سخن گوید
هر جا که نهی پایی از خاک بروید سر
وز بهر یکی سر کس دست از تو کجا شوید
روزی که بپرد جان از لذت بوی تو
جان داند و جان داند کز دوست چه می‌بوید
یک دم که خمار تو از مغز شود کمتر
صد نوحه برآرد سر هر موی همی‌موید
من خانه تهی کردم کز رخت تو پر دارم
می‌کاهم تا عشقت افزاید و افزوید
جانم ز پی عشق شمس الحق تبریزی
بی پای چو کشتی‌ها در بحر همی‌پوید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان پیش تو هر ساعت می‌ریزد و می‌روید
از بهر یکی جان کس چون با تو سخن گوید
هوش مصنوعی: هر لحظه جان من در حضورت می‌ریزد و به خاطر کسی دیگر که با تو صحبت می‌کند، از من دور می‌شود.
هر جا که نهی پایی از خاک بروید سر
وز بهر یکی سر کس دست از تو کجا شوید
هوش مصنوعی: هر جا که پای تو بر خاک بگذارد، سرها به احترام تو بلند می‌شود و برای یک نفر، هیچ کس نمی‌تواند از تو دور شود.
روزی که بپرد جان از لذت بوی تو
جان داند و جان داند کز دوست چه می‌بوید
هوش مصنوعی: روزی اتفاق می‌افتد که وقتی جان از خوشی بوی تو رها می‌شود، آن زمان جان می‌فهمد و آگاه می‌شود که از دوست چه عطر و بویی را احساس می‌کند.
یک دم که خمار تو از مغز شود کمتر
صد نوحه برآرد سر هر موی همی‌موید
هوش مصنوعی: لحظه‌ای که اثر مستی تو از ذهنم کم شود، هر رشته مویم به اندازه صد نوحه دردم را فریاد خواهد زد.
من خانه تهی کردم کز رخت تو پر دارم
می‌کاهم تا عشقت افزاید و افزوید
هوش مصنوعی: من خانه‌ام را خالی کرده‌ام چون پر از یاد توست. به دنبال آن هستم که عشقت بیشتر و بیشتر شود.
جانم ز پی عشق شمس الحق تبریزی
بی پای چو کشتی‌ها در بحر همی‌پوید
هوش مصنوعی: عشق شمس تبریزی چنان در جان من است که مانند کشتی‌هایی بی‌پایان در دریا به حرکت در می‌آیند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۲۲ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۶۲۲ به خوانش عندلیب