غزل شمارهٔ ۶۲۰
از سرو مرا بوی بالای تو میآید
وز ماه مرا رنگ و سیمای تو میآید
هر نی کمر خدمت در پیش تو میبندد
شکر به غلامی حلوای تو میآید
هر نور که آید او از نور تو زاید او
می مژده دهد یعنی فردای تو میآید
گل خواجه سوسن شد آرایش گلشن شد
زیرا که از آن خنده رعنای تو میآید
هر گه ز تو بگریزم با عشق تو بستیزم
اندر سرم از شش سو سودای تو میآید
چون برروم از پستی بیرون شوم از هستی
در گوش من آن جا هم هیهای تو میآید
اندر دل آوازی پرشورش و غمازی
آن ناله چنین دانم کز نای تو میآید
روزست شبم از تو خشکست لبم از تو
غم نیست اگر خشکست دریای تو میآید
زیر فلک اطلس هشیار نماند کس
زیرا که ز پیش و پس میهای تو میآید
از جور تو اندیشم جور آید در پیشم
بینم که چنان تلخی از رای تو میآید
شمس الحق تبریزی اندیشه چو باد خوش
جان تازه کند زیرا صحرای تو میآید
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از سرو مرا بوی بالای تو میآید
وز ماه مرا رنگ و سیمای تو میآید
هوش مصنوعی: بوی خوشی که از سرو به مشام میرسد، یادآور زیبایی و جذابیت توست و رنگ و زیبایی من نیز تحت تأثیر چهره و سیمای تو است.
هر نی کمر خدمت در پیش تو میبندد
شکر به غلامی حلوای تو میآید
هوش مصنوعی: هر کس که به خدمت و اطاعت تو مشغول است، به خاطر لطف و مهربانیات، خود را عبید تو میداند و از این بابت شکرگزار است.
هر نور که آید او از نور تو زاید او
می مژده دهد یعنی فردای تو میآید
هوش مصنوعی: هر نوری که به ما میتابد، از نور تو ناشی میشود و این نور بشارتی است از آمدن روزی دیگر برای تو.
گل خواجه سوسن شد آرایش گلشن شد
زیرا که از آن خنده رعنای تو میآید
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و خنده دلنشینی که تو داری، گل سوسن درخشان و زیبا شده و باغ پر از رونق و زینت گردیده است.
هر گه ز تو بگریزم با عشق تو بستیزم
اندر سرم از شش سو سودای تو میآید
هوش مصنوعی: هر بار که از تو دور میشوم، عشق تو مرا به مبارزه میطلبد و در ذهنم از هر طرف، فکر و احساس تو به سراغم میآید.
چون برروم از پستی بیرون شوم از هستی
در گوش من آن جا هم هیهای تو میآید
هوش مصنوعی: زمانی که از حالت ناپایدار و پایین زندگی خارج میشوم، احساس میکنم که در دنیای دیگر و در مرحلهای بالاتر قرار دارم و صدای تو همچنان در گوش من پیچیده است.
اندر دل آوازی پرشورش و غمازی
آن ناله چنین دانم کز نای تو میآید
هوش مصنوعی: در دل من صدای شوروغا و غمی وجود دارد، و این نالهای که میشنوم، از نی تو برمیخیزد.
روزست شبم از تو خشکست لبم از تو
غم نیست اگر خشکست دریای تو میآید
هوش مصنوعی: در روز روشن، من به خاطر تو تنها و غمگین هستم؛ اما اگر لبهایم خشک است، نگران نباش، زیرا دریای محبت تو همیشه جاری است.
زیر فلک اطلس هشیار نماند کس
زیرا که ز پیش و پس میهای تو میآید
هوش مصنوعی: هیچ کس در زیر آسمان بیدار و آگاه باقی نماند، چون مستی تو از جلو و عقب بر میآید.
از جور تو اندیشم جور آید در پیشم
بینم که چنان تلخی از رای تو میآید
هوش مصنوعی: من از ظلم تو نگرانم و میبینم که تلخی این وضعیت به خاطر تصمیمات تو به وجود آمده است.
شمس الحق تبریزی اندیشه چو باد خوش
جان تازه کند زیرا صحرای تو میآید
هوش مصنوعی: شمس الحق تبریزی مانند بادی خوش به افکار انسان جان تازه میبخشد، چون زمانی که او وارد قلب و روح انسان میشود، زندگی و جوشش تازهای را به ارمغان میآورد.
حاشیه ها
1397/08/27 10:10
ه طالبی
درود بر شما،
در بیت 9، مصرع 2 "بیش" درست نیست. درست آن است که نوشته شود: "زیرا که ز پیش و پس می های تو می آید" . "بیش" به "پیش" تغییر داده شود.
سپاس
1398/09/04 20:12
..
زیر فلک اطلس هشیار نماند کس
زیرا که ز بیش و پس میهای تو میآید..
1398/09/04 20:12
..
پیش و پس