گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱۱

ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد
وی نفس جفاپیشه هنگام وفا آمد
بنگر به سوی روزن بگشای در توبه
پرداخته کن خانه هین نوبت ما آمد
از جرم و جفاجویی چون دست نمی‌شویی
بر روی بزن آبی میقات صلا آمد
زین قبله به یاد آری چون رو به لحد آری
سودت نکند حسرت آنگه که قضا آمد
زین قبله بجو نوری تا شمع لحد باشد
آن نور شود گلشن چون نور خدا آمد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد
وی نفس جفاپیشه هنگام وفا آمد
هوش مصنوعی: ای خوابیده در شب تار، وقت دعا فرا رسیده است. اینک نفسی که در گذشته سختی‌ها کشیده، زمانی برای وفا و بخشش پیدا کرده است.
بنگر به سوی روزن بگشای در توبه
پرداخته کن خانه هین نوبت ما آمد
هوش مصنوعی: به درگاه خدا نگاه کن و از در توبه وارد شو. اکنون وقت آن رسیده است که خانه دل را پاکسازی کنیم و نوبت به ما رسیده است.
از جرم و جفاجویی چون دست نمی‌شویی
بر روی بزن آبی میقات صلا آمد
هوش مصنوعی: وقتی به خاطر گناه و ناپاکی خود احساس نگران‌کننده‌ای داری و نمی‌توانی خود را پاک کنی، به انصافی برسی که در آن، فرصتی برای شستشو و بهبود وجود دارد.
زین قبله به یاد آری چون رو به لحد آری
سودت نکند حسرت آنگه که قضا آمد
هوش مصنوعی: وقتی به سمت قبرستان می‌روید، به خاطر داشته باشید که حسرت‌ها دیگر به شما سودی نمی‌رسانند، زمانی که سرنوشت فرا می‌رسد.
زین قبله بجو نوری تا شمع لحد باشد
آن نور شود گلشن چون نور خدا آمد
هوش مصنوعی: از این کعبه در جستجوی نوری باش که مانند شمعی بر سر قبر درخشان است، و آن نور باعث می‌شود که مانند گلشن و باغی پر از زیبایی شود، هنگامی که نور الهی در آن تابیده شود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۱۱ ‏دیوان ‏شمس ‏تبریزی به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۶۱۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1398/04/21 00:07
شقایق عسگری

چه زیبا و دلنشین دعوتمون کرده به اقامه نماز