گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۶

با تلخی معزولی میری بنمی ارزد
یک روز همی‌خندد صد سال همی‌لرزد
خربندگی و آنگه از بهر خر مرده
بهر گل پژمرده با خار همی‌سازد
زنهار نخندی تو تا اوت نخنداند
زیرا که همه خنده زین خنده همی‌خیزد
ای روی ترش بنگر آن را که ترش کردت
تا او شکری شیرین در سرکه درآمیزد
ای خسته افتاده بنگر که که افکندت
چون درنگری او را هم اوت برانگیزد
گر زانک سگی خسبد بر خاک سر کویش
شیر از حذر آن سگ بگدازد و بگریزد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با تلخی معزولی میری بنمی ارزد
یک روز همی‌خندد صد سال همی‌لرزد
هوش مصنوعی: اگر در تنهایی و غم عزلت به سر ببری، حتی یک روز شادی هم نمی‌تواند ارزش داشته باشد؛ چرا که در کنار شادی، صد سال ناراحتی و ترس وجود دارد.
خربندگی و آنگه از بهر خر مرده
بهر گل پژمرده با خار همی‌سازد
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که فردی با بی‌مسؤولیتی و بی‌توجهی، به جای آنکه به کارهای مهم و ارزشمند بپردازد، به مسائلی بی‌اهمیت یا بی‌فایده توجه می‌کند. شخص به جای پرداختن به زیبایی‌ها و چیزهای مثمرثمر، به دردها و مشکلات ناچیز می‌پردازد.
زنهار نخندی تو تا اوت نخنداند
زیرا که همه خنده زین خنده همی‌خیزد
هوش مصنوعی: مواظب باش که تو نخندی، تا او هم نتواند بخندد، زیرا که تمام خنده‌ها از این خنده نشأت می‌گیرد.
ای روی ترش بنگر آن را که ترش کردت
تا او شکری شیرین در سرکه درآمیزد
هوش مصنوعی: به چهره‌ی بی‌محبت کسانی که به تو کم‌محبت کردند نگاه کن، تا بدانی که شاید از دل‌شکستگی آن‌ها شیرینی‌ای برایت به ارمغان بیاید، مانند شکری که در سرکه حل می‌شود.
ای خسته افتاده بنگر که که افکندت
چون درنگری او را هم اوت برانگیزد
هوش مصنوعی: ای خسته، نگاه کن به کسی که تو را به این حال انداخته، وقتی به او نگاه کنی، او هم تو را به حرکت وامی‌دارد.
گر زانک سگی خسبد بر خاک سر کویش
شیر از حذر آن سگ بگدازد و بگریزد
هوش مصنوعی: اگر سگی در خاک سر کوی تو بخوابد، شیر از ترس آن سگ می‌گریزد و دور می‌شود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۰۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1404/02/20 04:05
مهرداد شادمان

مصرع آخر به جای بگدازداحتمالا بایستی بگذاردباشد