گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۳

گویند به بَلاساغون، تُرکی دو کمان دارد
وَر زآن‌دو یکی کم شد، ما را چه زیان دارد؟
ای در غم بیهوده، از بوده و نابوده
کاین کیسه‌ی زَر دارد، وآن کاسه و خوان دارد
در شام اگر میری، زینی به کسی بخشد
جانت ز حسد این‌جا، رنج خفقان دارد
جز غمزه‌ی چشم شه، جز غصه‌ی خشم شه
والله که نیندیشد، هر زنده که جان دارد
دیوانه کنم خود را، تا هرزه نیندیشم
دیوانه من از اَصلم، ای آنک عیان دارد
چون عقل ندارم من، پیش آ که توی عقلم
تو عقل بسی آن را، کاو چون تو شَبان دارد
گر طاعتِ کم دارم، تو طاعت و خیرِ من
آن را که توی طاعت، از خوف امان دارد
ای کوزه‌گر صورت، مفروش مرا کوزه
کوزه چه کند آن‌کس، کاو جوی روان دارد؟
تو وقف کنی خود را، بر وقفِ یکی مُرده
من وقف کسی باشم، کاو جان و جهان دارد
تو نیز بیا یارا، تا یار شَوی ما را
زیرا که ز جانِ ما، جانِ تو نشان دارد
شمس‌الحق تبریزی، خورشیدِ وجود آمد
کآن چرخ چه چرخ است آن، کآن‌جا سَیَران دارد؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گویند به بَلاساغون، تُرکی دو کمان دارد
وَر زآن‌دو یکی کم شد، ما را چه زیان دارد؟
گفته میشود که در بلاساغون (شهری کهن در محدوده قرقیزستان) مردی دو کمان دارد. حال اگر یکی از آن دو کمان بشکند یا از بین برود، چه ضرری برای ما خواهد داشت؟
ای در غم بیهوده، از بوده و نابوده
کاین کیسه‌ی زَر دارد، وآن کاسه و خوان دارد
هوش مصنوعی: ای کسی که در اندوه بی دلیل به سر می‌بری، توجه کن که این زندگی با همه چیزهایش، چه موجود و چه ناموجود، ارزش‌های خود را دارد. این موجودی که تو نادیده می‌گیری، دارای ثروت و نعمت‌هایی است که می‌توانی از آن بهره‌مند شوی.
در شام اگر میری، زینی به کسی بخشد
جانت ز حسد این‌جا، رنج خفقان دارد
هوش مصنوعی: اگر به شام بروی و کسی را با زین خود نوازش کنی، حتماً به خاطر حسادت، جانت در اینجا تحت فشار و رنج قرار می‌گیرد.
جز غمزه‌ی چشم شه، جز غصه‌ی خشم شه
والله که نیندیشد، هر زنده که جان دارد
هوش مصنوعی: جز اشاره و نگاه معشوق، هیچ چیز دیگری برای هیچ کس مهم نیست. هر کسی که زنده است، به جز غصه‌های ناشی از خشم عشق، به هیچ چیز دیگری فکر نمی‌کند.
دیوانه کنم خود را، تا هرزه نیندیشم
دیوانه من از اَصلم، ای آنک عیان دارد
هوش مصنوعی: من خود را دیوانه می‌کنم تا ذهنم به افکار بیهوده مشغول نشود. دیوانگی من از ذات و اصل خودم ناشی می‌شود، ای کسی که واقعیات را به وضوح می‌بیند.
چون عقل ندارم من، پیش آ که توی عقلم
تو عقل بسی آن را، کاو چون تو شَبان دارد
هوش مصنوعی: چون من عقل و درک کافی ندارم، بیایید نزدیکم باشید، زیرا شما عقل زیادی دارید. همانطور که شَبَان (شب‌پرست) به گله‌اش رسیدگی می‌کند، شما هم می‌توانید به من کمک کنید.
گر طاعتِ کم دارم، تو طاعت و خیرِ من
آن را که توی طاعت، از خوف امان دارد
هوش مصنوعی: هرچند که من عبادتم کم است، اما تو خیر و نیکی من را می‌دانی، چون تو در عبادتت از ترس محفوظ هستی.
ای کوزه‌گر صورت، مفروش مرا کوزه
کوزه چه کند آن‌کس، کاو جوی روان دارد؟
هوش مصنوعی: ای سفالگر که زیبایی‌ها را می‌سازی، مرا نپوشان، چون کسی که به سراب و آب جاری دسترسی دارد، نمی‌تواند تنها با کوزه‌های خالی زندگی کند.
تو وقف کنی خود را، بر وقفِ یکی مُرده
من وقف کسی باشم، کاو جان و جهان دارد
هوش مصنوعی: اگر خود را فدای کسی کنی که در حال حاضر زندگی ندارد، بهتر است فدای کسی شوی که هم جان دارد و هم دنیا را در اختیار دارد.
تو نیز بیا یارا، تا یار شَوی ما را
زیرا که ز جانِ ما، جانِ تو نشان دارد
هوش مصنوعی: به ما بپیوند و همراه شو تا تو نیز به محبوب ما تبدیل شوی، چرا که زندگی ما به وجود تو وابسته است.
شمس‌الحق تبریزی، خورشیدِ وجود آمد
کآن چرخ چه چرخ است آن، کآن‌جا سَیَران دارد؟
هوش مصنوعی: شمس تبریزی، همچون خورشیدی در زندگی ظاهر شده است. این چرخ که به دور خودش می‌چرخد، چه ارزشی دارد وقتی که در آن مکان، حقیقت و معرفت در حال حرکت است؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۰۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1390/08/18 22:11
احسان پارسی

mishe lotfan tafsire in ghazalo begin?
va mesrae aval : torki ya taraki?

1390/11/07 16:02
rey

gofte mishavad ke az zamane saghoon (yek amire torke oyghur 605 ) ke ba khod bala avard torkha daraye do zaban shodand )do kaman) (farsi va torki ke zabane khodeshan boode)-----------------hala agar anha yeki az an zabanhara (kamanhara) digar nadashte bashand che ziyani be maa mirasad. molavi dar in beyt eshare darad be khanate karaman ar anatoliye miyane ke say dar naboodiye zabane torki dar aanja dashtand.ba tashakor baradare shoma az vienna

1394/03/02 18:06
هنگامه حیدری

بلاساقون نام شهری در تزکستان است . حضرت مولانا در کل این غزل به بیهودگی مال و منال دنیوی اشاره دارد.
در بیت اول می فرماید: می گویند در شهر بلاساقون یک فرد ترکی دارای دو کمان است. حالا اگر یکی از این کمان ها را نداشته باشد چه اتفاقی برای ما می افتد و بعد در بیت بعد ادامه میدهد که اینقدر حساب کتاب نکنبد که دیگران چه دارند و چه ندارند. کل فضای غزل بیان کننده ی آن است که جز وجود ،خشم و رضایت شاه شاهان (ذات مقدس حق) باقی مسایل واهی و هرزه است. حتی به خداوند می فرماید اگر تو طاعت من باشی من از تمامی ترس های بی طاعتی ام در امان هستم.

1395/02/13 22:05
ش-پناهی

سرکار خانم هنگامه حیدری، می خواستم از توضیحات شما تشکر کنم، من همیشه حاشیه ها را می خوانم، به خصوص توضیحات شما را. شرح و تفاسیر شما از غزلیات دیوان شمس بسیار روشنگر و واقعاً عالی است. حقیقتاً به دانش بالا و ادراک وسیع شما غبطه می خورم، خوش به سعادتتان که چنین درک و دانش عمیق و متعالی ای از اشعار مولوی دارید.

1396/07/11 19:10
نادر..

دیوانه کنم خود را تا هرزه نیندیشم..
چون عقل ندارم من پیش آ که تویی عقلم...

1397/07/11 12:10
سید حمیدرضا عباسی

مصرع اول بیت اول اینگونه نیز ضبط شده است:
گویند که در "سقسین" شخصی/ترکی دو کمان دارد

همانطور که از معنی بیت نخست رداشت می شود مولانا در این غزل می خواهد بگوید از علم ظاهری یا هر چیزی که نقشی در پیشرفت معنوی ما ندارد باید پرهیز کنیم و تنها به دیدار یار و آنچه یار را خشنود می کند بپردازیم.همانگونه که در بیت 4 می فرماید:
جز غمزه چشم شه جز غصه خشم شه
والله که نیندیشد هر زنده که جان دارد

1399/06/09 18:09
همایون

جلال دین فرهنگ تازه ای برای انسان دارد
کلید این فرهنگ دیوانگی است که در اینجا به زیبایی بیان میشود، ابتدا عقل معمول وکارکرد آنرا نشان میدهد که چگونه غمگین و خوشحال میشود و وابستگی آنرا به پول و مادیات و مقایسه خود با دیگران را بیان میکند، براستی انسان در اصل دیوانه است و با وابستگی به پول خودرا عاقل جلوه میدهد و هر روز با برآمدن خورشید در فکر بدست آوردن پول بیدار میشود
قبل از اینکه این دیوانگی انسان این گونه به هدر رود باید وابستگی ها را تغییر داد و خورشید دیگری یافت و بجای پول بیشتر بدنبال جان بیشتر بود و بجای نور خورشید برای فردا و پول بیشتر باید بدنبال یار خوب گشت و با همراه شدن با جان دیگر جان خود را گسترش داد

1402/02/01 17:05
یزدانپناه عسکری

ای در غم بیهوده از بوده و نابوده

***

[ترسی که ضمیر (خاطر) را در بر گیرد]

1403/09/13 07:12
amirh. absnd

سلام. لطفا برگردان شعر به زبان ساده را به هوش مصنوعی نسپارید چون خطای معنایی بسیاری رخ میدهد و هوش مصنوعی قادر نیست اشعار ایرانی را برگردان و تفسیر کند. باتشکر از سایت خوبتان.