گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۰

جامم بشکست ای جان پهلوش خلل دارد
در جمع چنین مستان جامی چه محل دارد
گر بشکند این جامم من غصه نیاشامم
جامی دگر آن ساقی در زیر بغل دارد
جامست تن خاکی جانست می پاکی
جامی دگرم بخشد کاین جام علل دارد
ساقی وفاداری کز مهر کله دارد
ساقی که قبای او از حلم تگل دارد
شادی و فرح بخشد دل را که دژم باشد
تیزی نظر بخشد گر چشم سبل دارد
عقلی که بر این روزن شد حارس این خانه
خاک در او گردد گر علم و عمل دارد
شهمات کجا گردد آن کو رخ شه بیند
کی تلخ شود آن کو دریای عسل دارد
از آب حیات او آن کس که کشد گردن
در عین حیات خود صد مرگ و اجل دارد
خورشید به هر برجی مسعود و بهی باشد
اما کر و فر خود در برج حمل دارد
جز صورت عشق حق هر چیز که من دیدم
نیمیش دروغ آمد نیمیش دغل دارد
چندان لقبش گفتم از کامل و از ناقص
از غایت بی‌مثلی صد گونه مثل دارد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جامم بشکست ای جان پهلوش خلل دارد
در جمع چنین مستان جامی چه محل دارد
هوش مصنوعی: ای عزیز، جام من شکست و حالا کناری که در آن نشسته‌ایم، نقصی دارد. در جمع این همه مستان، جایی برای چنین جامی دیگر معنا ندارد.
گر بشکند این جامم من غصه نیاشامم
جامی دگر آن ساقی در زیر بغل دارد
هوش مصنوعی: اگر این جام من بشکند، غم و اندوهی نخواهم خورد، چون ساقی جامی دیگر زیر بغل دارد.
جامست تن خاکی جانست می پاکی
جامی دگرم بخشد کاین جام علل دارد
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم fragility و ناپایداری وجود انسانی اشاره دارد. وجود مادی ما مانند جامی است که حاوی جان پاک ماست. اما این جام در نهایت ممکن است دچار آسیب یا فنا شود. با این حال، امید به دریافت جام دیگری وجود دارد که خالی از عیوب و مشکلات است. به نوعی، شاعر به جستجوی معنای عمیق‌تری در زندگی و وجود اشاره می‌کند و نسبت به محدودیت‌های دنیوی آگاهی دارد.
ساقی وفاداری کز مهر کله دارد
ساقی که قبای او از حلم تگل دارد
هوش مصنوعی: ای ساقی وفاداری که از محبت سر نوشتی، ساقی که دلش از بردباری پر است.
شادی و فرح بخشد دل را که دژم باشد
تیزی نظر بخشد گر چشم سبل دارد
هوش مصنوعی: شادی و خوشحالی دل را که غمگین است، با نگاه تیز و نافذی روشن می‌کند، اگر چشمان زیبا و دلنشینی داشته باشد.
عقلی که بر این روزن شد حارس این خانه
خاک در او گردد گر علم و عمل دارد
هوش مصنوعی: اگر عقل و دانش در این خانه نگهبان شود، آن وقت حتی اگر خاک هم به آن آسیب برساند، دچار خدشه نخواهد شد.
شهمات کجا گردد آن کو رخ شه بیند
کی تلخ شود آن کو دریای عسل دارد
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی که آنچه در زندگی می‌بینی، چگونه اوضاع را تغییر می‌دهد؟ وقتی کسی با نگاه امیدوارانه به چیزها می‌نگرد، حتی اگر در ظاهر مشکل یا تلخی وجود داشته باشد، آن تلخی تبدیل به شیرینی می‌شود. زندگی می‌تواند زیبا و شیرین باشد، اگر با چشم مثبت به آن بنگریم.
از آب حیات او آن کس که کشد گردن
در عین حیات خود صد مرگ و اجل دارد
هوش مصنوعی: هر که در زندگی خود، با وجود آنکه حیات دارد، بتواند به چالش‌ها و سختی‌ها مقاومتی نشان دهد و خود را در مقابل خطرات قرار دهد، در واقع مرگ‌ها و سرنوشت‌های متعدد را تجربه کرده است.
خورشید به هر برجی مسعود و بهی باشد
اما کر و فر خود در برج حمل دارد
هوش مصنوعی: خورشید در هر برج و نشانه‌ای نور و زیبایی خاصی دارد، اما ویژگی‌های خوب و بد خود را در برج حمل (حمل) نشان می‌دهد.
جز صورت عشق حق هر چیز که من دیدم
نیمیش دروغ آمد نیمیش دغل دارد
هوش مصنوعی: به جز عشق حقیقی، هر چیزی که دیده‌ام یا ناقص است و یا مشکوک به دروغ و فریب.
چندان لقبش گفتم از کامل و از ناقص
از غایت بی‌مثلی صد گونه مثل دارد
هوش مصنوعی: من انواع و اقسام ویژگی‌ها و صفات او را نام بردم، هم از کمال و هم از نقص، اما او به قدری بی‌نظیر است که صدها نمونه متفاوت از خود دارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۰۰ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۶۰۰ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"جام جان"
با صدای مصباح قمصری (آلبوم کنت کنزا)

حاشیه ها

1396/07/10 20:10
نادر..

گر بشکند این جامم من غصه نیاشامم
جامی دگر آن ساقی در زیر بغل دارد!
جامست تن خاکی جانست می پاکی
جامی دگرم بخشد کاین جام علل دارد..

1396/11/12 23:02
همایون

جز صورت عشق حق هر چیز که من دیدم
نیمیش دروغ آمد نیمیش دغل دارد
زندگی‌ بدون دروغ و ترفند میسر نیست این دروغ‌ها می‌‌تواند ساده و آشکار باشد و یا بسیار پیچیده و ماهرانه
درون جامعه بودن انسان را از کودکی وادار به آموختن و به کار گیری همه گونه دروغ و فریب می‌‌سازد و بزرگ‌ترین دروغ‌ها این است که کسی‌ خود را راست گوی معرفی‌ کند در حالیکه همه ما با ظرافت تمام هر روز چندین کار و سخن می‌‌گوییم که آمیخته به انواع کژی‌ها و ساختگی‌ها است
برای راستی‌ شرایطی نیازمند است اول جام شدن است یا خالی‌ شدن از آن کوشش‌ها که آمیخته به کژی هاست پس باید لختی از جامعه کنار گرفت و با یاری که به راستی‌ روی آورده است همراه شد تا با هم به شکار نویی‌ها رفت، راستی‌ فقط هنگامی به کار می‌‌آید که انسان به سوی نویی می‌‌رود کهنگی کاری با راستی‌ ندارد، هستی‌ خود همواره نویی می‌‌کند و نویی می‌‌آورد برایی همین با دروغ کاری ندارد

1397/01/06 00:04
بهروز

حکایت مکرر شکستن تن خاکی به همت و ریاضت است که فرد را مستعد نورانیت و ذوق و خرسندی از کردگار میگرداند.