غزل شمارهٔ ۵۹۹
امشب عجبست ای جان گر خواب رهی یابد
وان چشم کجا خسپد؟ کاو چون تو شهی یابد
ای عاشق خوشمذهب زنهار مخسب امشب
کان یار بهانهجو بر تو گنهی یابد
من بنده آن عاشق کاو نر بود و صادق
کز چستی و شبخیزی از مه کلهی یابد
در خدمت شه باشد شب همره مه باشد
تا از ملاء اعلا چون مه سپهی یابد
بر زلفِ شب آن غازی چون دلو رسنبازی
آموخت که یوسف را در قعر چهی یابد
آن اشتر بیچاره نومید شدست از جو
میگردد در خرمن تا مشت کهی یابد
بالش چو نمییابد از اطلس روی تو
باشد ز شب قدرت شال سیهی یابد
زان نعل تو در آتش کردند در این سودا
تا هر دل سودایی در خود شرهی یابد
امشب شب قدر آمد خامش شو و خدمت کن
تا هر دل اللهی ز الله ولهی یابد
اندر پی خورشیدش شب رو پی امیدش
تا ماه بلند تو با مه شبهی یابد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امشب عجبست ای جان گر خواب رهی یابد
وان چشم کجا خسپد؟ کاو چون تو شهی یابد
هوش مصنوعی: امشب واقعاً شگفتانگیز است، ای جان! اگر خواب به چشمانت بیافتد، آن چشم کجا باید برود؟ زیرا چشمی که مانند تو زیبایی را ببیند، نمیتواند به سادگی بخوابد.
ای عاشق خوشمذهب زنهار مخسب امشب
کان یار بهانهجو بر تو گنهی یابد
هوش مصنوعی: ای عاشق با ایمان، مراقب باش که امشب دلبر عاشقپیشه بهانهای برای سرزنش تو پیدا خواهد کرد.
من بنده آن عاشق کاو نر بود و صادق
کز چستی و شبخیزی از مه کلهی یابد
هوش مصنوعی: من به آن عاشق که راستگو و شجاع است، افتخار میکنم؛ کسی که با چالاکی و سرزندهای، از مهارت و هوش خود بهره میبرد.
در خدمت شه باشد شب همره مه باشد
تا از ملاء اعلا چون مه سپهی یابد
هوش مصنوعی: در شب، زمانی که در کنار پادشاه هستی، باید به مانند ماه درخشان و همراه او باشی تا از مرتبه بلند خود مانند ماه درخشان تأسیس کنی.
بر زلفِ شب آن غازی چون دلو رسنبازی
آموخت که یوسف را در قعر چهی یابد
وقتی که با دلو و رَسن، آب از چاه کشیده میشود دلو میچرخد و رسن را میچرخاند مولانا این تصویر را به رسنبازی تشبیه کرده است. رسنبازی در اصل یعنی عمل رسنباز و بندباز و کسی که بر رسن میرقصد؛ در قدیم رقاصان هندی و کشمیری در آن شهره بودهاند. (رسن در شعر استعاره است از گیسو که بافته است و سیاه.)
آن اشتر بیچاره نومید شدست از جو
میگردد در خرمن تا مشت کهی یابد
هوش مصنوعی: آن شتر بدبخت از جستجوی علف ناامید شده و در میان کاه و غله میچرخد تا شاید تکهای خوراک پیدا کند.
بالش چو نمییابد از اطلس روی تو
باشد ز شب قدرت شال سیهی یابد
هوش مصنوعی: وقتی که بالش نمیتواند نرمی و زیبایی چهره تو را حس کند، از شب به یاد شالی سیاه میافتد.
زان نعل تو در آتش کردند در این سودا
تا هر دل سودایی در خود شرهی یابد
هوش مصنوعی: به خاطر رد نعل تو، آتش برپا کردند تا هر دل آرزومندی در این وضعیت، ذرهای امید بیابد.
امشب شب قدر آمد خامش شو و خدمت کن
تا هر دل اللهی ز الله ولهی یابد
هوش مصنوعی: امشب شب قدر است، ساکت باش و به عبادت مشغول شو تا هر دل پاک و خالص از خدا رحمت و برکت دریافت کند.
اندر پی خورشیدش شب رو پی امیدش
تا ماه بلند تو با مه شبهی یابد
هوش مصنوعی: در تلاش برای رسیدن به خوشبختی و امید، شب را سپری میکند تا آنکه به درخشش و بلندی ماه دست یابد و شبی روشن با او تجربه کند.