گنجور

غزل شمارهٔ ۵۹۸

یارانِ سحر خیزان تا صبح که دریابد؟
تا ذرّه‌صفت ما را که زیر و زبر یابد؟
آن بخت که را باشد کآید به لبِ جویی
تا آب خورد از جو، خود عکسِ قمر یابد؟
یعقوب‌صفت که بْوَد کز پیرهنِ یوسف
او بویِ پسر جوید خود نورِ بصر یابد
یا تشنه چو اعرابی در چَه فکَند دلوی
در دلوْ نگارینی چون تَنگِ شکر یابد
یا موسی‌ِ آتش‌جو، کآرد به درختی رو
آید که برَد آتش‌، صد صبح و سحر یابد
در خانه جَهَد عیسی تا وارهد از دشمن
از خانه سویِ گردون ناگاه گذر یابد
یا همچو سلیمانی بشکافد ماهی را
اندر شکمِ ماهی آن خاتمِ زر یابد
شمشیر به کف عُمَّر، در قصدِ رسول آید
در دامِ خدا افتد وز بخت نظر یابد
یا چون پسرِ ادْهَم رانَد به‌سوی آهو
تا صید کند آهو خود صیدِ دگر یابد
یا چون صدف‌ِ تشنه بگشاده‌دهان آید
تا قطره به خود گیرد در خویش گهر یابد
یا مردِ علف‌کَش کاو گردد سویِ ویران‌ها
ناگاه به ویرانی از گنج خبر یابد
ره رو، بهل افسانه، تا محرم و بیگانه
از نورِ اَلَمْ نَشْرَح بی‌شرحِ تو دریابد
هر کاو سویِ شمس‌الدّین از صدق نهد گامی
گر پاش فروماند‌، از عشق دو پر یابد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارانِ سحر خیزان تا صبح که دریابد؟
تا ذرّه‌صفت ما را که زیر و زبر یابد؟
هوش مصنوعی: دوستان بیدار و هوشیار تا صبح چه زمانی را درک خواهند کرد؟ و کی می‌تواند ما را که مانند ذره‌ای کوچک و بی‌اهمیت هستیم، بشناسد و درک کند؟
آن بخت که را باشد کآید به لبِ جویی
تا آب خورد از جو، خود عکسِ قمر یابد؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که کسی که به جوی آب می‌رسد تا آب بنوشد، در واقع چقدر خوشبخت است که می‌تواند چنین لحظه‌ای را تجربه کند. او در این حال، تصویر زیبای خود را در آب می‌بیند، که مانند انعکاس ماه در آب است. این تصویر نشان‌دهنده‌ی زیبایی و لذت از لحظه‌ای ساده و طبیعی است.
یعقوب‌صفت که بْوَد کز پیرهنِ یوسف
او بویِ پسر جوید خود نورِ بصر یابد
هوش مصنوعی: شخصی که به یعقوب مانند است، از مسیر پیرهن یوسف بویی حس می‌کند و به واسطه این احساس، خود را توانمند می‌بیند و بینایی‌اش افزایش می‌یابد.
یا تشنه چو اعرابی در چَه فکَند دلوی
در دلوْ نگارینی چون تَنگِ شکر یابد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویر کشیدن حالتی از تشنگی و انتظار پرداخته است. او به اعرابی اشاره می‌کند که در کنار چاه، با دلو (سطل) در دست به دنبال آب است. در این حین، او با تصویری از محبوب خود، که زیبایی‌اش مانند ظرف شیرینی است، مواجه می‌شود. این توصیف نشان‌دهنده ارتباط میان طبیعت، زیبایی و نیازهای انسانی است.
یا موسی‌ِ آتش‌جو، کآرد به درختی رو
آید که برَد آتش‌، صد صبح و سحر یابد
هوش مصنوعی: ای موسی آتش‌جو، تو به درختی می‌رسی که با آتش روشن می‌شود و در کنار آن صد صبح و صد سحر را تجربه می‌کنی.
در خانه جَهَد عیسی تا وارهد از دشمن
از خانه سویِ گردون ناگاه گذر یابد
هوش مصنوعی: عیسی در خانه تلاش می‌کند تا از دست دشمنان فرار کند و ناگهان به سوی آسمان و فضای بالاتر حرکت می‌کند.
یا همچو سلیمانی بشکافد ماهی را
اندر شکمِ ماهی آن خاتمِ زر یابد
هوش مصنوعی: شاید مانند سلیمان بتواند درون ماهی را ببیند و آن انگشتر زر را که در شکم ماهی پنهان شده است، پیدا کند.
شمشیر به کف عُمَّر، در قصدِ رسول آید
در دامِ خدا افتد وز بخت نظر یابد
هوش مصنوعی: عُمَر با شمشیر خود قصد دارد به سوی پیامبر حمله کند، اما در حقیقت در دام خدا می‌افتد و از سرنوشت خود بهره‌مند می‌شود.
یا چون پسرِ ادْهَم رانَد به‌سوی آهو
تا صید کند آهو خود صیدِ دگر یابد
هوش مصنوعی: مثل اینکه پسری برنده و شجاع به سمت آهو می‌دود تا آن را شکار کند، ولی در این میان خودش شکار یک شکارچی دیگر می‌شود.
یا چون صدف‌ِ تشنه بگشاده‌دهان آید
تا قطره به خود گیرد در خویش گهر یابد
هوش مصنوعی: انسان باید همانند صدفی که با دهان باز در جستجوی قطره‌ای آب است، به دنبال آموختن و کسب دانش باشد تا در نهایت به گنجینه‌ای از معرفت و ارزش‌ها دست یابد.
یا مردِ علف‌کَش کاو گردد سویِ ویران‌ها
ناگاه به ویرانی از گنج خبر یابد
هوش مصنوعی: مردی که علف‌ها را از بین می‌برد، ناگهان به ویرانه‌ها می‌رود و از وجود گنجی در آنجا مطلع می‌شود.
ره رو، بهل افسانه، تا محرم و بیگانه
از نورِ اَلَمْ نَشْرَح بی‌شرحِ تو دریابد
هوش مصنوعی: مسافر، داستان را رها کن تا آن کس که ناشناس و بیگانه است، از روشنی بی‌وضوح تو چیزی دریابد.
هر کاو سویِ شمس‌الدّین از صدق نهد گامی
گر پاش فروماند‌، از عشق دو پر یابد
هوش مصنوعی: هر کسی که با صداقت به سمت شمس‌الدین قدم بردارد، حتی اگر نتواند قدمش را تمام کند، از عشق به او دو بال پیدا خواهد کرد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۹۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۵۹۸ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۹۸ به خوانش افسر آریا

حاشیه ها

1392/09/21 18:12
ناشناس

بیت 1 یاران و سحرخیزان
بیت 2 کاید
بیت 3 کبود
بیت 5 کآرد
بیت 12 رو رو بهل
با تشکر اصلاح شود

1396/02/24 07:04
وفایی

بیت اول در دیوان شمس ، همان " یاران سحر خیزان " نوشته شده
بیت دو و سه وپنج همانطور که جناب ناشناس نوشته اند صحیح است .
بیت دوازده به همین صورت که گنجور نوشته ، در دیوان شمس آمده :
ره رو ، بهل افسانه ....
یعنی فقط به سیر و سلوک خودت ادامه بده و به ماجراهای دیگر کاری نداشته باش

1396/05/08 14:08
رضا

تا ذره صفت ما کی زیر و زبر یابد

1397/12/20 14:02
شهلا

تا ذره صفت ما را کی زیروزبر یابد صحیح است
دراینجا کی، بمعنی چه کسی است، همان که ی معمول ما

1398/07/19 16:10
صفوی

Who gets up early
to discover the moment light begins?
Who finds us here circling, bewildered, like atoms?
Who comes to a spring thirsty
and sees the moon reflected in it?
Who, like Jacob blind with grief and age,
smells the shirt of his lost son
and can see again?
Who lets a bucket down and brings up
a flowing prophet?
Or like Moses goes for fire
and finds what burns inside the sunrise?
Jesus slips into a house to escape enemies,
and opens a door to the other world.
Soloman cuts open a fish, and there’s a gold ring.
Omar storms in to kill the prophet
and leaves with blessings.
Chase a deer and end up everywhere!
An oyster opens his mouth to swallow on drop.
Now there’s a pearl.
A vagrant wanders empty ruins.
Suddenly he’s wealthy.
But don’t be satisfied with stories, how things
have gone with others. Unfold
your own myth, without complicated explanation,
so everyone will understand the passage,
We have opened you.
Start walking toward Shams. Your legs will get heavy
and tired. Then comes a moment
of feeling the wings you’ve grown,
lifting.

1398/12/05 20:03
شیرین

بنظرتون ترجمه انگلیسی بیت مونده به آخر درست هست?