گنجور

غزل شمارهٔ ۵۹۲

اگر چرخ وجود من از این گردش فروماند
بگرداند مرا آن کس که گردون را بگرداند
اگر این لشکر ما را ز چشم بد شکست افتد
به امر شاه لشکرها از آن بالا فروآید
اگر باد زمستانی کند باغ مرا ویران
بهار شهریار من ز دی انصاف بستاند
شمار برگ اگر باشد یکی فرعون جباری
کف موسی یکایک را به جای خویش بنشاند
مترسان دل مترسان دل ز سختی‌های این منزل
که آب چشمه حیوان بتا هرگز نمیراند
رَأَیْناکُمْ رأَیْناکُمْ وَ اَخْرَجْنا خَفایاکُمْ
فَإِنْ لَمْ تَنْتَهُوا عَنْها فَإِیّانا وَ إیّاکُمْ
وَ اِنْ طُفْتُمْ حَوالَینا وَ اَنْتُمْ نُورُ عَیْنانا
فَلا تَسْتَیْئِسُوا مِنّا فَإِنَّ العَیْشَ اَحْیاکُمْ
شکسته بسته تازی‌ها برای عشقبازی‌ها
بگویم هر چه من گویم شهی دارم که بستاند
چو من خود را نمی‌یابم سخن را از کجا یابم
همان شمعی که داد این را همو شمعم بگیراند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر چرخ وجود من از این گردش فروماند
بگرداند مرا آن کس که گردون را بگرداند
هوش مصنوعی: اگر چرخ زندگی من از حرکت باز بایستد، همان کسی که آسمان را به چرخش درآورده، مرا نیز به حرکت در خواهد آورد.
اگر این لشکر ما را ز چشم بد شکست افتد
به امر شاه لشکرها از آن بالا فروآید
هوش مصنوعی: اگر این سپاه ما آسیب ببیند و دچار چشم‌زخم شود، به دستور پادشاه، نیروها از آن ارتفاع پایین خواهند آمد.
اگر باد زمستانی کند باغ مرا ویران
بهار شهریار من ز دی انصاف بستاند
هوش مصنوعی: اگر باد سرد زمستان باغ مرا خراب کند، بهار که به عنوان پادشاه من است، از زمستان انتقام می‌گیرد و باغ را دوباره بازسازی می‌کند.
شمار برگ اگر باشد یکی فرعون جباری
کف موسی یکایک را به جای خویش بنشاند
هوش مصنوعی: اگر تعداد برگ‌ها یکی باشد، فرعون جبار مانند موسی، هر یک را به جای خود می‌نشاند.
مترسان دل مترسان دل ز سختی‌های این منزل
که آب چشمه حیوان بتا هرگز نمیراند
هوش مصنوعی: نگران نباش و از مشکلات این دنیا نترس، چرا که مانند آب زلال چشمه حیات است که هیچ‌گاه از بین نمی‌رود.
رَأَیْناکُمْ رأَیْناکُمْ وَ اَخْرَجْنا خَفایاکُمْ
فَإِنْ لَمْ تَنْتَهُوا عَنْها فَإِیّانا وَ إیّاکُمْ
هوش مصنوعی: ما شما را دیدیم و مخفی‌کاری‌هایتان را آشکار کردیم. اگر از آنها دست برندارید، ما هم با شما برخورد خواهیم کرد.
وَ اِنْ طُفْتُمْ حَوالَینا وَ اَنْتُمْ نُورُ عَیْنانا
فَلا تَسْتَیْئِسُوا مِنّا فَإِنَّ العَیْشَ اَحْیاکُمْ
هوش مصنوعی: اگر دور ما بچرخید و شما روشنی چشمان ما باشید، ناامید نشوید از ما، زیرا زندگی شما را زنده نگه داشته است.
شکسته بسته تازی‌ها برای عشقبازی‌ها
بگویم هر چه من گویم شهی دارم که بستاند
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که عطر و زیبایی عشق و روابط عاشقانه در کلام من جاری است. هرچه من در این زمینه بگویم، شاهزاده‌ای دارم که می‌تواند تمامی آن را برباید و از آن خود کند.
چو من خود را نمی‌یابم سخن را از کجا یابم
همان شمعی که داد این را همو شمعم بگیراند
هوش مصنوعی: وقتی خودم را نمی‌شناسم، چگونه می‌توانم سخن بگویم؟ همان نوری که این فکر را به من داده، باید نور من را هم روشن کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۹۲ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۵۹۲ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۵۹۲ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"تصنیف گردون"
با صدای مجتبی عسگری (آلبوم اندیشه های خاموشی)

حاشیه ها

1394/10/10 00:01
کوروش ایرانی اصل

انصاف ستاندن = دادِ دل ستاندن
تازیها = عبارات عربی

1399/06/03 07:09
همایون

غزل هستی گردان
فرهنگ جلال دین دانش و بینش ویژه ای است که او سازنده و گرداننده آن است و چشمه آب زندگی و شمع روشنی بخش هستی که هرگز خاموشی پذیر نیست را با خود پوسته همراه دارد
اگر کسی با دانش دیگری با این فرهنگ در ستیز است وآنرا باور ندارد هیچ از اعتبار آن کاسته نمی شود
آنقدر اعتماد و باور سرشار است که او در نیمه غزل پارسی گویی را رها میکند و به عربی شادی و اطمینان خود را بروز میدهد
ارتباط او با هستی در حد اعلا ست و حداقل با دید ظاهری ما که سدها سال پس ازشعر او هستیم آنرا تایید میکنیم
وظیفه ماست که این فرهنگ را هرچه بیشتر بشناسیم و آشنا شویم

1403/05/03 20:08
سیّد مبین محدثی

بیت شش و هفت، چرا قافیه‌شون فرق داره؟