غزل شمارهٔ ۵۷۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۵۷۵ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۵۷۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۷۵ به خوانش کیوان عاروان
حاشیه ها
در بیت سوم می فرماید:
تو گویی: خانه ی خاقان بود، دلهای مشتاقان
مرا دل نیست ای جانم ترا خانه کجا باشد؟
ناظر است به این حدیث قدسی که خداوند فرمود: لم یسعنی ارضی و لا سمائی و وسعنی قلب عبدی المومن
آسمانها و زمین گنجایش مرا ندارند اما من در دل بنده ی مومن خود می گنجم.
ممنون ازتون هنگامه عزیز
بجا و زیبا تفسیر کردین
غزل زیباست و از غزل های پیش از ملاقات شمس سروده شده است و از استحکام عرفان معنوی جلال دینی برخوردار نیست، هرچند عاشقانه است و سرشار از سرگشتگی های عارفانه معمول
هیچ نشانی از اینکه مولانا پیش از ملاقات با شمس شعر می سروده در دست نیست. اگر هم می سروده هیچ نشانی برای این تشخیص وجود ندارد. و آخر اینکه استحکام شناس نیی جان من خطا اینجاست.
نشان ماه میدیدم به صد خانه بگردیدم
از این تفتیش برهانم تو را خانه کجا باشد؟
یعنی اگر به دنبال نشان ماه باشید ، نشان را می یابید نه ماه را
برای یافتن ماه باید از نشان ها گذشت و به ماه رسید. در نشان ها نباید اسیر شد. نشان ها ، تنها یک نشانه هستند باید از آنها بهره جست و از آنها گذشت تا به ماه رسید.