غزل شمارهٔ ۵۷۶
دل من چون صدف باشد، خیال دوست دُر باشد
کنون من هم نمیگنجم، کز او این خانه پر باشد
ز شیرینی حدیثش شب، شکافیدهست جان را لب
عجب دارم که میگوید؟ حدیث حق مر باشد
غذاها از برون آید، غذای عاشق از باطن
برآرد از خود و خاید، که عاشق چون شتر باشد
سبکرو همچو پریان شو، ز جسم خویش عریان شو
مسلّم نیست عریانی، مر آن کس را که عُر باشد
صلاح الدین به صید آمد همه شیران بود صیدش
غلام او کسی باشد، که از دو کون حر باشد
غزل شمارهٔ ۵۷۵: ایا سر کرده از جانم! تو را خانه کجا باشد؟غزل شمارهٔ ۵۷۷: چو برقی میجهد چیزی عجب آن دلستان باشد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل من چون صدف باشد، خیال دوست دُر باشد
کنون من هم نمیگنجم، کز او این خانه پر باشد
هوش مصنوعی: دل من مانند صدفی است که پر از گوهر دوست است. حالا احساس میکنم که دیگر جایی در این دل برای خودم نیست، زیرا تمام فضای آن پر از عشق و یاد او شده است.
ز شیرینی حدیثش شب، شکافیدهست جان را لب
عجب دارم که میگوید؟ حدیث حق مر باشد
هوش مصنوعی: از شیرینی کلام او، جانم شبزده و شکافته شده است. تعجب میکنم که او چه میگوید؟ آیا واقعا سخن حق از آن اوست؟
غذاها از برون آید، غذای عاشق از باطن
برآرد از خود و خاید، که عاشق چون شتر باشد
هوش مصنوعی: غذاها از بیرون به دست میآیند، اما غذای عاشق از دل و روح او نشأت میگیرد. عاشق مانند شتر است که از درون خود، آنچه نیاز دارد را تأمین میکند.
سبکرو همچو پریان شو، ز جسم خویش عریان شو
مسلّم نیست عریانی، مر آن کس را که عُر باشد
هوش مصنوعی: با سبکدلی و آزادگی همچون پریان زندگی کن و از قید و بند بدن خویش رها شو. اما بدان که برهنگی واقعی مربوط به کسی است که از درون خالی و بیهویت باشد.
صلاح الدین به صید آمد همه شیران بود صیدش
غلام او کسی باشد، که از دو کون حر باشد
هوش مصنوعی: صلاحالدین به شکار رفت و در آنجا شیران بسیاری بود. اما او تنها غلام خودش را شکار کرد، چون کسی که از دو دنیا آزاد باشد، در حقیقت قیمتیتر از شیران است.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۵۷۶ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1392/05/03 09:08
ساسان
کلمه عشق در بیت سوم غلط تایپ شده است