اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار میماند
جمال ماه نورافشان بدان رخسار میماند
هوش مصنوعی: امشب بیا و به زلف معشوق جانی تازه ببخش که زیبایی چهرهاش مانند نور ماه درخشان و دلانگیز است.
به گرد چرخ استاره چو مشتاقان آواره
که از سوز دل ایشان خرد از کار میماند
هوش مصنوعی: در اطراف آسمان، مثل افرادی که در جستجوی آرزوهای خود بیهدف میچرخند، کسانی وجود دارند که به خاطر آتش سوزان دلشان، توانایی انجام کارهایشان را از دست دادهاند.
سقای روح یک باده ز جام غیب درداده
ببین تا کیست افتاده و کی بیدار میماند
هوش مصنوعی: ساقی، نوشیدنیای از جام نامرئی به روح میدهد. نگاه کن ببین چه کسی غرق در خواب شده است و چه کسی بیدار و هوشیار میماند.
به شب نالان و بیداران نیابی جز که بیماران
و من گر هم نمینالم دلم بیمار میماند
هوش مصنوعی: در شبهای تار که هیچ کس آرامش ندارد، تنها افرادی را میبینی که در اندوه و رنج به سر میبرند. حتی اگر من هم صدایی از خود درنیاورم و نالانی نکنم، دل من همچنان در درد و رنج باقی میماند.
در این دریای بیمونس دلا مینال چون یونس
نهنگ شب در این دریا به مردم خوار میماند
هوش مصنوعی: در این دریای وسیع و بیهمراه، دل که به اندوه میافتد، مانند یونس در دل نهنگ در شب، به انسانهایی که بیرحمانهاند، شبیه میشود.
بدان سان میخورد ما را ز خاص و عام اندر شب
نه دکان و نه سودا و نه این بازار میماند
هوش مصنوعی: ما را به شیوهای میبرد که نه از خاص و عام خبری باشد، در این شب نه دکانی هست و نه بازاری برای خرید و فروش.
چه شد ناصر عبادالله چه شد حافظ بلادالله
ببین جز مبدع جانها اگر دیار میماند
هوش مصنوعی: چه بر سر ناصر عبادالله و حافظ بلادالله آمده است؟ ببین اگر غیر از خالق جانها باقی بماند، دیگر چه چیزی از دیار باقی خواهد ماند؟
فلک بازار کیوانست در او استاره گردان است
شب ما روز ایشانست که بیاغیار میماند
هوش مصنوعی: آسمان مانند بازاری است که ستارهها در آن در حال چرخشاند. شب ما، روز آنهاست و بدون حضور دیگران، تنها میمانند.
جز این چرخ و زمین در جان عجب چرخیست و بازاری
ولیک از غیرت آن بازار در اسرار میماند
هوش مصنوعی: تنها این دنیا و زمین نیست که در آن زندگی میگذرد، بلکه در خودِ جان انسان نیز تحولات و گشت و گذارهایی وجود دارد. این تحولات و فعالیتها مانند یک بازار است، اما ویژگی خاصی دارد که رازهای عمیقتری در آن نهفته است.
حاشیه ها
غزلی زیبا از شب مثل دیگر غزلهای شب از جلال دین
دنیا در حقیقت شب است نه روز
روز چهرهای است که ما به دنیا میدهیم با کار و تلاش و سود و زیان خود
درست است که آفتاب همه چیز روی زمین را نشان میدهد ولی همه چیز در آسمان و هستی را تاریک میکند و از چشم پنهان میسازد
مهمترین چیزی که خورشید پنهان میکند همانا راز گونه بودن هستی است زیرا عقل که با حواس کار میکند جهان را محدود به دیده و شنیده ما میسازد و چشم و گوش ما چیزی را دریافت میکند که به سود ما باشد و یا زیانی را از ما دور سازد
چهرهای را که شب به ما نشان میدهد تهی از سود و زیان است و ژرفا و بزرگی هستی و کوچکی ما را به ما آشکار میسازد و در برابر آن رازی را در دل ما قرار میدهد هم چون یونس در دل ماهی
آن راز این است که جهانی نیز در درون ما هست که ارزش ما به آن مربوط است و آن ماه که در آسمان درون ما است
1399/11/23 03:01
شهرام زندی
در این دریای بیمونس دلا مینال چون یونس
نهنگ شب در این دریا به مردم خوار میماند
بدان سان میخورد ما را ز خاص و عام اندر شب
نه دکان و نه سودا و نه این بازار میماند
اشاره به مردم خواری شب و سیستم حاکم بر هستی دارد که هیچ خاص دنیوی و عام دنیوی را از آن خلاصی نیست الآ که چون یونس ، تسلیم محض او شوی و هیچ غیری را دستاویز قرار ندهی
مولانا اشاره به خلوت شب داره و دلگیر از اینکه انسانها همه خوابند بجز بیماران که آنها نیز جز ناله و درد خود دیگر چیزی نمیدانند
باده ای از باده های آسمانی به ایشان نموده اند که
سقای روح یک باده ز جام غیب درداده
از این رو حیفش می آید که این باده را به تنهایی بخورد
از طرفی هم میداند که همچون یونس میباید که دست از هر غیری شست تا سر به آستان حق سایی
بعد کمی هم توضیح میده که
فلک بازار کیوانست در او استاره گردان است
شب ما روز ایشانست که بیاغیار میماند
جز این چرخ و زمین در جان عجب چرخیست و بازاری
ولیک از غیرت آن بازار در اسرار میماند
.