اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مسلمانان مسلمانان چه باید گفت یاری را
که صد فردوس میسازد جمالش نیم خاری را
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، چه بگویم درباره یاری که با زیباییاش میتواند به جای صد بهشت، فقط یک خار را بسازد؟
مکانها بیمکان گردد زمینها جمله کان گردد
چو عشق او دهد تشریف یک لحظه دیاری را
کان: معدن جواهر و زر.
خداوندا زهی نوری لطافتبخش هر حوری
که آب زندگی سازد ز روی لطف ناری را
نار: آتش
چو لطفش را بیفشارد هزاران نوبهار آرد
چه نقصان گر ز غیرت او زند برهم بهاری را
غیرت: رشک.
جمالش آفتاب آمد جهان او را نقاب آمد
ولیکن نقش کی بیند به جز نقش و نگاری را
هوش مصنوعی: زیبایی او همچون آفتاب است و دنیا برایش مانند نقابی است. با این حال، چه کسی میتواند جز طرح و نقشی را ببیند؟
جمال گل گواه آمد که بخششها ز شاه آمد
اگر چه گل بنشناسد هوای سازواری را
سازوار: سازگار، سازنده.
اگر گل را خبر بودی همیشه سرخ و تر بودی
ازیرا آفتی ناید حیات هوشیاری را
هوش مصنوعی: اگر گل میدانست که همیشه جوان و شاداب خواهد بود، هرگز پژمرده نمیشد. چون در زندگی، آگاهی و هوشیاری را آفتی نیست.
به دست آور نگاری تو کز این دستست کار تو
چرا باید سپردن جان نگاری جانسپاری را
از این دست: از این جنس. زیبارو و معشوقی را بدست بیاور زیراکه تو از این جنس هستی، چرا باید عاشق بتی مردنی و فانی شوی؟ نگار در مصرع اول: معشوق، زیبارو نگار در مصرع دوم: بُت. جان سپردن: در اینجا عاشق شدن. جانسپار: در اینجا مُردنی.
ز شمس الدین تبریزی منم قاصد به خون ریزی
که عشقی هست در دستم که ماند ذوالفقاری را
هوش مصنوعی: من از شمس الدین تبریزی پیامآورم و به جنگ و خونریزی آمدهام؛ اشتیاقی در دل دارم که همچون شمشیر ذوالفقار برنده و قدرتمند است.
حاشیه ها
وقتی میگوید مسلمانان معلوم میشه که با هر چه مسلمان است رودر رو میشود
و خبری نو میآورد در حد پیامبر و بالاتر
و از عشق خود که جنسیتی و غریزه یی نیست میگوید، انسانی یافته است که
صد بهشت میسازد و لطافت حور و نوی بهار را دارد
و مهم تر آنکه جلال دین را چنان قدرتی داده که یک تنه رودرروی جهان و جهانیان میایستد
و با احساس بی مرگی و جاودانگی شمشیر بر هر که دشمن شمس باشد میکشد
و هر چه عشق دروغین است زیرا چنین توانایی را یافته است و بیهوده نمی گوید
هر چند شمس همیشه او را از خونریزی منع میکرده است و این نیست جز اوج بیخودی
بیخودی از عشق شورانگیز شمس
اگر گل را خبر بودی، همیشه سرخ و تر بودی
ازیرا آفتی ناید حیات هوشیاری را..
1400/01/07 00:04
مصطفی نصیری
وزن شعر بر اساس پایه واژگان فارسی به ای قرار است
زدم من نی زدم من نی زدم من نی زدم من نی
یا
ربابی زد ربابی زد ربابی زد ربابی زد
عنوان وزن
نغمه همایونی هشتایی درست