گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۰

عاشق دلبر مرا شرم و حیا چرا بود
چونک جمال این بود رسم وفا چرا بود
این همه لطف و سرکشی قسمت خلق چون شود
این همه حسن و دلبری بر بت ما چرا بود
درد فراق من کشم ناله به نای چون رسد
آتش عشق من برم چنگ دوتا چرا بود
لذت بی‌کرانه ایست عشق شدست نام او
قاعده خود شکایتست ور نه جفا چرا بود
از سر ناز و غنج خود روی چنان ترش کند
آن ترشی روی او روح فزا چرا بود
آن ترشی روی او ابرصفت همی‌شود
ور نه حیات و خرمی باغ و گیا چرا بود

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشق دلبر مرا شرم و حیا چرا بود
چونک جمال این بود رسم وفا چرا بود
هوش مصنوعی: عاشق برای دلبرش چرا باید شرم و حیا داشته باشد، وقتی که زیبایی او این‌قدر خیره‌کننده است؟ پس چرا وفا و وفاداری باید قاعده‌ای داشته باشد؟
این همه لطف و سرکشی قسمت خلق چون شود
این همه حسن و دلبری بر بت ما چرا بود
هوش مصنوعی: چرا این همه محبت و توجه از سوی خداوند به بندگانش وجود دارد، در حالی که اینقدر زیبایی و دلربایی در مجسمه محبوب ما دیده می‌شود؟
درد فراق من کشم ناله به نای چون رسد
آتش عشق من برم چنگ دوتا چرا بود
هوش مصنوعی: عذاب جدایی را تحمل می‌کنم و مانند ناله‌ای که در ساز می‌زنند، به آن می‌پردازم. وقتی که آتش عشق من شعله‌ور شود، چرا باید از دوستی با دیگری چشم‌پوشی کنم؟
لذت بی‌کرانه ایست عشق شدست نام او
قاعده خود شکایتست ور نه جفا چرا بود
هوش مصنوعی: عشق یک تجربه بی‌انتهای لذت است و نام او بر اساس قواعدی است که به انسان اجازه می‌دهد از شکایت و گلایه بپردازد؛ در غیر این صورت، دلیل بدی کردن چه می‌تواند باشد؟
از سر ناز و غنج خود روی چنان ترش کند
آن ترشی روی او روح فزا چرا بود
هوش مصنوعی: به خاطر ناز و نازک‌خیالی‌اش، چهره‌اش را به گونه‌ای عبوس و ترش می‌کند؛ حالا سؤال این است که این تلخی چهره‌اش چه دلیلی دارد که روح را شاداب کند؟
آن ترشی روی او ابرصفت همی‌شود
ور نه حیات و خرمی باغ و گیا چرا بود
هوش مصنوعی: اگر آن ترشی و تلخی که در چهره‌اش وجود دارد نداشته باشد، پس چرا زندگی و خوشحالی باغ و گیاهان به وجود می‌آید؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۶۰ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۵۶۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/08/25 01:10
امین کیخا

بی کرانه را اکرانک هم نوشته اند و ان صفت زروان است

1392/08/25 01:10
امین کیخا

امارک را هم داریم یعنی بی نهایت

1397/07/26 02:09
همایون

این نگاه به جهان و گرداننده آن یعنی‌ عشق، و فراوانی و بخشندگی آن را باید با دید دین فروشان و نگاه فریب کاران و غم پرستان مقایسه کرد هر چند که جلال دین با مقایسه و قیاس رابطه خوبی‌ ندارد و آن را آفت عقل بشر می‌‌داند
فراق ما از دوری نیست بلکه از زیبائی بی‌ اندازه و بخشندگی بی‌ پایان یار است، تازه از درد فراق نیز بهره‌ای پیدا می‌‌شود و آن شنیدن و نواختن موسیقی‌ و طرب است و از خشم دلبر نیز خرمی جهان حاصل می‌‌گردد و هیچ جایی‌ برای شرم و احساس گناه باقی‌ نمی ماند و اگر شکایتی هست همانا از لطف بی‌ اندازه و ظرفیت و توانائی محدود ماست

1402/05/01 11:08
مسافر

سلام

این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 897 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است.

می توانید ویدیو و صوت شرح  غزل را در آدرسهای  زیر پیدا کنید:

aparat

parvizshahbazi