گنجور

غزل شمارهٔ ۵۵۸

یار مرا چو اشتران باز مهار می‌کشد
اشتر مست خویش را در چه قطار می‌کشد
جان و تنم بخست او شیشه من شکست او
گردن من به بست او تا به چه کار می‌کشد
شست ویم چو ماهیان جانب خشک می‌برد
دام دلم به جانب میر شکار می‌کشد
آنک قطار ابر را زیر فلک چو اشتران
ساقی دشت می‌کند برکه و غار می‌کشد
رعد همی‌زند دهل زنده شدست جزو و کل
در دل شاخ و مغز گل بوی بهار می‌کشد
آنک ضمیر دانه را علت میوه می‌کند
راز دل درخت را بر سر دار می‌کشد
لطف بهار بشکند رنج خمار باغ را
گرچه جفای دی کنون سوی خمار می‌کشد

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار مرا چو اشتران باز مهار می‌کشد
اشتر مست خویش را در چه قطار می‌کشد
هوش مصنوعی: دوست من مانند کسی است که حیوانش را به آرامی راه می‌برد؛ او هم انسان مست خود را کنترل کرده و در چه مسیری حرکت می‌دهد.
جان و تنم بخست او شیشه من شکست او
گردن من به بست او تا به چه کار می‌کشد
هوش مصنوعی: او جان و وجودم را به خود گرفت و شیشه‌ام را شکست، گردنم را به بند کشید. حالا باید ببینم این کار او به کجا می‌رسد.
شست ویم چو ماهیان جانب خشک می‌برد
دام دلم به جانب میر شکار می‌کشد
هوش مصنوعی: زمانی که ماهی‌ها به سمت خشکی می‌روند، دل من هم در دام عشق به سوی شکارچی می‌کشد.
آنک قطار ابر را زیر فلک چو اشتران
ساقی دشت می‌کند برکه و غار می‌کشد
هوش مصنوعی: ابرها مانند شتری در دشت حرکت می‌کنند و باران را به زمین می‌بارند و برکه‌ها و غارها را پر می‌کنند.
رعد همی‌زند دهل زنده شدست جزو و کل
در دل شاخ و مغز گل بوی بهار می‌کشد
هوش مصنوعی: رعد و برق به گونه‌ای صدا می‌کند که دل و جان همه چیز سر زنده شده و تمام اجزای طبیعت، از شاخه و مغز گل گرفته تا فضای پیرامون، عطر و بوی بهار را استشمام می‌کنند.
آنک ضمیر دانه را علت میوه می‌کند
راز دل درخت را بر سر دار می‌کشد
هوش مصنوعی: آنچه در دل دانه نهفته است، باعث می‌شود که میوه به وجود آید و اسرار درخت را بر آشکار می‌کند.
لطف بهار بشکند رنج خمار باغ را
گرچه جفای دی کنون سوی خمار می‌کشد
هوش مصنوعی: بهار با زیبایی و لطفش می‌تواند درد و رنج‌های ناشی از غم و اندوه باغ را کاهش دهد، هرچند که بی‌مهری‌های دیروز هنوز انسان را به سمت نوشیدنی‌های مفرح و خوشمزه می‌کشاند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۵۸ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۵۵۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۵۵۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/04/14 13:07
رضا

عجبا که در دوره مولانا هم شیشه قطار را می شکسته اند!

1396/04/14 16:07
nabavar

رضا جان
شیشه ی قطار نه
شیشه ی شراب مولانا

درود بر حسین و رضای گرامی
کلمه (اسم) قطار واژه ی قدیمی میاد که به صف بستن و حرکت در یک خط افراد و یا شتر های یک کاروان می گفتند. در واقع اسم قطار از فعل قطار کردن (صف یستن و چیدن در یک ردیف) گرفته شده که امروز کمتر بکار میره و بجاش از فغل صف بستن استفاده میشه.
من این شعر رو خوندم و هزار بار گوش دادم به این نکته که اشاره کردید پی نبرده بودم . درود بر شما و دقت موشکافانه تان.

1398/07/20 14:10
محمدمهرین راد

آنک ضمیر دانه را علت میوه می‌کند
راز دل درخت را بر سر دار می‌کشد
این بیت از حضرت مولانا کل کاینات رو به رخ میکشه.
اینکه در دل دل دانه، ضمیر اون هسته چیه که یهو میشه درخت، و بعد اون درخت همه ی میوه هارو به دار میکشد.
مثلا شما یه باغ پرتقال رو در نظر بگیر، بعد از اون همه رنج و رسیدگی و غیره، کلیه ی میوه هارو آویزان ( به دار آویخته) میبینی

1400/11/11 00:02
Majid Alizadeh

منظور از  کلمه ی دار همان درخت است، نه اینکه به دار کشیدن میوه باشد .