غزل شمارهٔ ۵۵۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۵۵۴ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۵۵۴ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۵۵۴ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۵۴ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۵۵۴ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
مولانا این آموزه را از شمس فرا گرفته است که برای پرواز جان عاشق به جانب حق ، شوری لازم است .این شور در زبان شعری او اغلب ، هوس نام دارد و در زبان حضرت شمس، "هوا" . چنین هوا و هوسی البته معنای مثبتی دارد و با معنای معمول آن در اذهان مردم ــ که هوای نفس را می گویند ــ
فرق دارد .از همین روست که شمس تاکید می کند:
"هوا قاطع شهوت است " توضیح روشن تر آن را در
سایت "دیدار مثنوی" آورده ام .
نکته جالبی در این غزل است و آن شیوه عشق است که هر بار به کمک هوس رنگ دیگری به عشق و عاشق میبخشد
این گونه است که عشق از جنس جاودانگی میشود و چون آتش همواره زنده است و نفس میکشد و میرخسد و بالا میرود
این هوسها را هم عشق پیدا میکند و در دل کوچک عاشق میاندازد و همه حکایت از گشادگی و فراخ ناکی عشق و کوچکی عاشق دارد
این توانائی عشق است که هزاران هزار زیبائی را دائماً تولید میکند تا همواره باشد مانند خورشید که همیشه میتابد زیرا جاودانگی تنها از آن عشق است نه از هیچ چیز دیگری که همیشه یکسان و بی تغییر است مانند خدایان که مذاهب میسازند
این گونه عشق با افریدن هر زیبائی هوسی نو در دل عاشق میاندازد گویی شمس از تبریز که کنایه از دوری اوست هر بار دست دراز میکند و امکان دسترسی دیگری به عاشق میبخشد و عاشق را نیز به دنیای جاودانگی میبرد
هیچ دلی نشان دهد؟هیچ کسی گمان برد؟
کاین دل من ز آتش عشق کسی چه میشود؟
آه، از مولانا.