گنجور

غزل شمارهٔ ۵۵۲

چیست صلای چاشتگه خواجه به گور می‌رود
دیر به خانه وارسد منزل دور می‌رود
در عوض بت گزین کژدم و مار همنشین
وز تتق بریشمین سوی قبور می‌رود
شد می و نقل خوردنش عشرت و عیش کردنش
سخت شکست گردنش سخت صبور می‌رود
زهره نداشت هیچ کس تا بر او زند نفس
پخته شود از این سپس چون به تنور می‌رود
صاف صفا نمی‌رود راه وفا نمی‌رود
مست خدا نمی‌رود مست غرور می‌رود
ای خنک آن که پیش شد بنده دین و کیش شد
موسی وقت خویش شد جانب طور می‌رود
چند برید جامه‌ها بست بسی عمامه‌ها
چون که نداشت ستر حق ناکس و عور می‌رود
آنک ز روم زاده بد جانب روم وارود
وان که ز غور زاده بد هم سوی غور می‌رود
آن که ز نار زاده بد همچو بلیس نار شد
وان که ز نور زاده بد هم سوی نور می‌رود
آن که ز دیو زاده بد دست جفا گشاده بد
هیچ گمان مبر که او در بر حور می‌رود
بانمکان و چابکان جانب خوان حق شده
وان دل خام بی‌نمک در شر و شور می‌رود
طبل سیاستی ببین کز فزع نهیب او
شیر چو گربه می‌شود میر چو مور می‌رود
بس که بیان سر تو گرچه به لب نیاوری
همچو خیال نیکوان سوی صدور می‌رود

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چیست صلای چاشتگه خواجه به گور می‌رود
دیر به خانه وارسد منزل دور می‌رود
هوش مصنوعی: صدای دلنشینی از میخانه به گوش می‌رسد که گویا کسی در حال رفتن به گور است. او دیر به خانه می‌رسد و راهش بسیار طولانی است.
در عوض بت گزین کژدم و مار همنشین
وز تتق بریشمین سوی قبور می‌رود
هوش مصنوعی: به جای انتخاب کردن معشوقی همچون بت، با موجوداتی خطرناک مانند کژدم و مار دوست می‌شوی و به سمت قبرها می‌روی.
شد می و نقل خوردنش عشرت و عیش کردنش
سخت شکست گردنش سخت صبور می‌رود
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب و نقل به طور جدی لذت و خوشی به همراه دارد، اما در عین حال می‌تواند به سختی و آسیب برساند. شخصی که صبور است، با تمایل به سمت این لذت‌ها می‌رود.
زهره نداشت هیچ کس تا بر او زند نفس
پخته شود از این سپس چون به تنور می‌رود
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جرأت نکرد نفس عمیق بکشد تا این‌که این‌طور در تنور قرار گرفت و پخته شد.
صاف صفا نمی‌رود راه وفا نمی‌رود
مست خدا نمی‌رود مست غرور می‌رود
هوش مصنوعی: دوست واقعی همیشه در مسیر صداقت و وفاداری باقی می‌ماند. اما افرادی که در دل غرور و خودخواهی غرق هستند، نمی‌توانند به همین سادگی ادامه دهند.
ای خنک آن که پیش شد بنده دین و کیش شد
موسی وقت خویش شد جانب طور می‌رود
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در زمان مناسب از بندگی خداوند آزاد شده و به پیروی از دین و اصول زندگی مشغول است؛ او در زمانی به عرفان و معنویت می‌رسد که می‌تواند به سمت قله کمال و حقیقت حرکت کند.
چند برید جامه‌ها بست بسی عمامه‌ها
چون که نداشت ستر حق ناکس و عور می‌رود
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم برای خود پوشش و ظاهری می‌سازند و لباس‌ها و عمامه‌های زیبایی می‌پوشند، اما وقتی حقیقت و جوهر انسانی در نظر نرود، آنها در حال افتادن در مسیری نادرست و بدون پوشش واقعیت خود هستند.
آنک ز روم زاده بد جانب روم وارود
وان که ز غور زاده بد هم سوی غور می‌رود
هوش مصنوعی: کسی که از روم به دنیا آمده، به سوی روم می‌آید و کسی که از غور به دنیا آمده، به سمت غور می‌رود.
آن که ز نار زاده بد همچو بلیس نار شد
وان که ز نور زاده بد هم سوی نور می‌رود
هوش مصنوعی: هر کسی که از آتش و نیروی منفی به وجود آمده باشد، مانند ابلیس به آتش می‌ماند و در مسیر تاریکی می‌ماند. اما آن که از نور و انرژی مثبت به وجود آمده باشد، به سوی روشنی و نور حرکت می‌کند.
آن که ز دیو زاده بد دست جفا گشاده بد
هیچ گمان مبر که او در بر حور می‌رود
هوش مصنوعی: هرگز گمان نکن که کسی که به بدی و ظلم عادت کرده، در سرشتش می‌تواند به نعمت‌های بهشتی و جمال حور عادت کند.
بانمکان و چابکان جانب خوان حق شده
وان دل خام بی‌نمک در شر و شور می‌رود
هوش مصنوعی: افراد شایسته و با استعداد به سمت درگاه خداوند توجه کرده‌اند، اما دل بی‌نمک و ناپخته آن‌ها در هیجان و تلاطم به سر می‌برد.
طبل سیاستی ببین کز فزع نهیب او
شیر چو گربه می‌شود میر چو مور می‌رود
هوش مصنوعی: به صدای طبل سیاست توجه کن که به خاطر ترس و وحشتی که ایجاد می‌کند، شیرها مثل گربه‌ها می‌شوند و مردان بزرگ مانند موریانه‌ها فرار می‌کنند.
بس که بیان سر تو گرچه به لب نیاوری
همچو خیال نیکوان سوی صدور می‌رود
هوش مصنوعی: همان‌طور که تو هرگز به زبان نمی‌آوری، بیان و زیبایی تو همچنان در ذهن‌ها پرواز می‌کند و به سوی افکار و احساسات خوب حرکت می‌کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۵۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1395/02/16 23:05
mhdbig

در مصرع سوم کژدم صحیح است

1397/01/10 02:04
همایون

کلمات و واژه‌ها و ترکیبات حکایت از جلال دین پیش از ملاقات شمس و تحول نوین در او می‌‌کند
و عرفان آن از دست کلاسیک و سنتی است، کمی‌ هم اغشته به زهد و امتیاز است و از شدن و تعالی و نو شدن و مژده و اشتیاق خبری نیست