گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۴

ای که ز یک تابش تو کوه احد پاره شود
چه عجب ار مشت گلی عاشق و بیچاره شود
چونک به لطفش نگری سنگ حجر موم شود
چونک به قهرش نگری موم تو خود خاره شود
نوحه کنی نوحه کنی مرده دل زنده شود
کار کنی کار کنی جان تو این کاره شود
عزم سفر دارد جان می‌نهیش بند گران
برسکلد بند تو را عاقبت آواره شود
چونک سلیمان برود دیو شهنشاه شود
چون برود صبر و خرد نفس تو اماره شود
عشق گرفتست جهان رنگ نبینی تو از او
لیک چو بر تن بزند زردی رخساره شود
شه بچه‌ای باید کو مشتری لعل بود
نادره‌ای باید کو بهر تو غمخواره شود
بشنو از قل خدا هست زمین مهد شما
گر نبود طفل چرا بسته گهواره شود
چون بجهی از غضبش دامن حلمش بکشی
آتش سوزنده تو را لطف و کرم باره شود
گردش این سایه من سخره خورشید حق است
نی چو منجم که دلش سخره استاره شود

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که ز یک تابش تو کوه احد پاره شود
چه عجب ار مشت گلی عاشق و بیچاره شود
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر نور وجود تو، کوه احد هم متلاشی می‌شود، چه جای تعجب است اگر یک مشت خاک، چون عاشق و بیچاره، دلبسته‌ات شود.
چونک به لطفش نگری سنگ حجر موم شود
چونک به قهرش نگری موم تو خود خاره شود
هوش مصنوعی: وقتی به لطف او نگاه کنی، سنگ به موم تبدیل می‌شود و وقتی به خشم او بنگری، خود موم هم مانند خاری می‌شود.
نوحه کنی نوحه کنی مرده دل زنده شود
کار کنی کار کنی جان تو این کاره شود
هوش مصنوعی: اگر برای مرده‌ای نوحه‌خوانی کنی، دل او زنده خواهد شد؛ و اگر به کار و تلاش بپردازی، جان تو نیز به این کار آراسته خواهد گردید.
عزم سفر دارد جان می‌نهیش بند گران
برسکلد بند تو را عاقبت آواره شود
هوش مصنوعی: وقتی که تصمیم به سفر می‌گیری، روح تو را از قید و بندهای سنگین آزاد می‌کند، اما اگر بر این تصمیم پایبند نباشی، در نهایت دچار آوارگی و سرگشتگی خواهی شد.
چونک سلیمان برود دیو شهنشاه شود
چون برود صبر و خرد نفس تو اماره شود
هوش مصنوعی: وقتی که صبر و خرد از تو دور شود، نفس تو مانند یک دیو سرکش عمل می‌کند و بر تو حکومت می‌کند.
عشق گرفتست جهان رنگ نبینی تو از او
لیک چو بر تن بزند زردی رخساره شود
هوش مصنوعی: عشق جهان را در چنگال خود گرفته و تو نمی‌توانی رنگ آن را ببینی. اما وقتی عشق بر دل آدمی تأثیر بگذارد، زیبایی چهره‌اش تغییر می‌کند و نشانه‌های آن در صورتش نمایان می‌شود.
شه بچه‌ای باید کو مشتری لعل بود
نادره‌ای باید کو بهر تو غمخواره شود
هوش مصنوعی: شاهزاده‌ای باید که همانند لعل با ارزش باشد و نادره‌ای باید که برای عشق تو دلسوز شود.
بشنو از قل خدا هست زمین مهد شما
گر نبود طفل چرا بسته گهواره شود
هوش مصنوعی: به یاد داشته باشید که از خداوند شنیده‌ام که زمین، مهد و محل زندگی شماست. اگر کودک نبود، چرا باید گهواره را ببندند؟
چون بجهی از غضبش دامن حلمش بکشی
آتش سوزنده تو را لطف و کرم باره شود
هوش مصنوعی: وقتی از خشم او دور شوی و به خودت مسلط باشی، لطف و نیکی او به تو مثل آتش سوزاننده‌ای خواهد بود.
گردش این سایه من سخره خورشید حق است
نی چو منجم که دلش سخره استاره شود
هوش مصنوعی: حرکت و چرخش این سایه، نشانه‌ای از حقیقت خورشید الهی است. من مانند نجومی نیستم که دلش از ستاره‌ها خالی شده باشد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۴۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/11/12 09:02
ناشناس

بیت8. بشنو از قول خدا

1394/11/12 09:02
علی

بیت 8 بشنو از قول خدا

1397/01/19 15:04
نادر..

عشق گرفتست جهان ...

1397/06/07 00:09
همایون

امروز علم فیزیک هم اینرا با مدل‌های ریاضی بیان می‌‌کند که فیلد‌های معینی در هستی‌ هستند که وقتی تحریک می‌‌شوند به وسیله همدیگر و تداخل پیدا می‌‌کنند به ذرات و یا پارتیکل‌ها تبدیل می‌‌شوند که منشا ماده و جهان مادی ا‌ند، همین مدل در عالم معنی‌ نیز می‌‌تواند کار کند یعنی‌ فیلد‌هایی‌ و معنی‌‌هایی‌ هستند که وقتی با جان می‌‌آمیزند به ما هستی‌ جداگانه‌ای می‌‌بخشند که پیش از آن نبود
عشق گرفتست جهان رنگ نبینی تو از او
لیک چو بر تن بزند زردی رخساره شود
عشق همچون فیلدی حس نشدنی در عالم هست و انسان و یا جان آدمی و روان او نیز فیلدی دیگر است که وقتی به فیلد عشق می‌‌آمیزد اکنون ذره‌ای نو به نام عاشق پیدا می‌‌شود که هستی‌ متفاوتی را به عالم می‌‌آورد که بینشی تازه به هستی‌ نیز خواهد بود
این جان قابلیتی لازم دارد تا این کار صورت بگیرد همانطور که فوتون که خود یک فیلد است قابلیت برخورداری از فیلد هیگز را ندارد و هیچگاه دارای وزن نمی شود ولی ذرات دیگر وقتی با فیلد هیگز که به تازگی کشف شده است
برخورد می‌‌کنند دارای وزن می‌‌شوند این فیلد‌ها در سراسر هستی‌ حضور دارند
این هستی‌ پر از توانائی و قابلیت است هیچ حدی و مرزی در کار آن نیست و بسیاری از این توانائی‌ها توسط انسان است که پیدا و کار آمد می‌‌شود خواه پلید و نا هنجار و خواه لطیف و پر شکوه

1399/09/04 14:12
E m

چرا خوانش متن نذاشتین یعنی هبچ کس نبوده این شعرو بخونه شما فایل صوتیشو بزارین من دبیرستانیم و به خوانشش نیاز دارم میفهمید؟