گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴۱

صرفه مکن صرفه مکن صرفه گدارویی بود
در پاکبازان ای پسر فیض و خداخویی بود
خود عاقبت اندر ولا نی بخل ماند نی سخا
اندر سخا هم بی‌شکی پنهان عوض جویی بود
هست این سخا چون سیر ره وین بخل منزل کردنت
در کشتی نوح آمدی کی وقف و ره‌پویی بود
حاصل عصای موسوی عشقست در کون ای روی
عین و عرض در پیش او اشکال جادویی بود
یک سو رو از گرداب تن پیش از دم غرقه شدن
زیرا بقا و خرمی زان سوی شش سویی بود
خود را بیفشان چون شجر از برگ خشک و برگ تر
بی رنگ نیک و رنگ بد توحید و یک‌تویی بود
ره رو مگو این چون بود زیرا ز چون بیرون بود
کی شیر را همدم شوی تا در تو آهویی بود
خاموش کاین گفت زبان دارد نشان فرقتی
ور نی چو نان خاید فتی کی وقت نان گویی بود

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صرفه مکن صرفه مکن صرفه گدارویی بود
در پاکبازان ای پسر فیض و خداخویی بود
هوش مصنوعی: احتیاط و صرفه‌جویی در برخی موارد می‌تواند مشکلی به وجود آورد. در پاکبازان، اگر بخواهی به خودت سخت بگیری و صرفه‌جویی کنی، در واقع به خودت آسیب می‌زنی. ای پسر! باید در زندگی از فیض و محبت الهی بهره‌مند شوی، و به جای خودداری بی‌مورد، خوبی‌ها و صداقت را در زندگی ترویج دهی.
خود عاقبت اندر ولا نی بخل ماند نی سخا
اندر سخا هم بی‌شکی پنهان عوض جویی بود
هوش مصنوعی: در نهایت، نه بخل باقی می‌ماند و نه سخاوت، بلکه در پس هر عمل نیکو یا بدی، جبران و تبدیلی وجود دارد که از دید پنهان است.
هست این سخا چون سیر ره وین بخل منزل کردنت
در کشتی نوح آمدی کی وقف و ره‌پویی بود
هوش مصنوعی: سخاوت شبیه راهی است که همیشه در حال حرکت و پیشرفت است، ولی بخل مانند افرادی است که در کشتی نوح مانده‌اند و از سفر و حرکت بازمانده‌اند. در واقع، بخشش و دست‌دادن به دیگران همیشه در مسیر درست است، در حالی که خودخواهی و تنگ‌نظری مانع از پیشرفت و جستجوی راه‌های جدید می‌شود.
حاصل عصای موسوی عشقست در کون ای روی
عین و عرض در پیش او اشکال جادویی بود
هوش مصنوعی: میوه و نتیجه عصای موسی که عشق است، در جهان وجود دارد. ای چهره‌ای که جلوه‌گر است، در برابر او اشکال جادویی و شگفت‌انگیزی نمایان می‌شود.
یک سو رو از گرداب تن پیش از دم غرقه شدن
زیرا بقا و خرمی زان سوی شش سویی بود
هوش مصنوعی: قبل از اینکه غرق شوی، به سمت دیگری نگاه کن و از مشکلات جسمی دور شو. زیرا زندگی و خوشبختی در آن سوی دیگر و در جهان فراخ‌تری وجود دارد.
خود را بیفشان چون شجر از برگ خشک و برگ تر
بی رنگ نیک و رنگ بد توحید و یک‌تویی بود
هوش مصنوعی: خود را رها کن مانند درختی که برگ‌های خشک و تازه‌اش را می‌افکند، زیرا رنگ‌های خوب و بد، نشانه توحید و یگانگی هستند.
ره رو مگو این چون بود زیرا ز چون بیرون بود
کی شیر را همدم شوی تا در تو آهویی بود
هوش مصنوعی: ای ره‌رو، درباره‌ی این راه صحبت نکن، زیرا این راه فراتر از سوالات و چراهاست. چگونه می‌توانی رفیق شیر باشی در حالی که هنوز در تو آهویی وجود دارد؟
خاموش کاین گفت زبان دارد نشان فرقتی
ور نی چو نان خاید فتی کی وقت نان گویی بود
هوش مصنوعی: سکوت کن، زیرا این سکوت خود نشانه‌ای از جدایی است. اگر نه، مانند نان که نیاز به پخت دارد، وقتی که به وقت نان می‌رسد، دیگر نمی‌توان سخن گفت.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۴۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/07/14 10:10
فرهاد

سلام
زیرا بقا و خرمی زان سوی شش سویی بود
استادان عزیز شش سویی به چه معنی هست؟

1397/07/14 22:10
محسن.۲

زیرا بقا و خرمی زان سوی شش سویی بود
مولوی دنیا و کار دنیا را شش جهت میداند ، درین مانا که از هرطرف بنگری به یکی از این جهات بر میخوری،چه به بالا بنگری ، چه پائین و چپ و راست و یا جلو و عقب همه کار دنیاست ، می گوید همه ی این جهات را رها کن تا بِرَهی
در جای دیگر می گوید:
شش جهت است این وطن قبله در او یکی مجو
بی وطنی است قبله گه در عدم آشیانه کن.
ولی هاتف اصفهانی زیباتر گفته: در آن ترجیع بند معروف :
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
از مضیق جهات درگذری
وسعت ملک لامکان بینی

1402/12/18 14:03
امیر نصر

واقعا این غزل نکات ظریفی داره

 

هم درس اخلاق داره

هم درس توحید داره

هم درس فلسفه داره

هم انگیزه ایجاد میکنه

هم مستی بی گفت و شنود داره