گنجور

غزل شمارهٔ ۵۲۹

خامی سوی پالیز جان آمد که تا خربز خورد
دیدی تو یا خود دید کس کاندر جهان خر بز خورد؟
تروندهٔ پالیز جان هر گاو و خر را کی رسد؟
زان میوه‌های نادره‌، زیرک‌دل و گربز خورد
آن کس که در مغرب بود یابد خورش از اندلس
وان کس که در مشرق بود او نعمت هرمز خورد
چون خدمت قیصر کند او راتبه قیصر خورد
چون چاکر اربز بود از مطبخ اربز خورد
آن کاو به غصب و دزدی‌یی آهنگ پالیزی کند
از داد و داور عاقبت اشکنجه‌های غز خورد
تُرک آن بود کز بیم او دیه از خراج ایمن بود
تُرک آن نباشد کز طمع سیلی هر قنسز خورد
وان عقل پرمغزی که او در نوبهاری دررسد
از پوست‌ها فارغ شود، کی غصه قندز خورد؟
صفرا‌یی‌یی کز طبع بد از نار شیرین می‌رمد
نار ترش خواهد ولی آن به که نار مز خورد
خامش نخواهد خورد خود این راح‌های روح را
آن کس که از جوع‌البقر ده مرده ماش و رز خورد

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خامی سوی پالیز جان آمد که تا خربز خورد
دیدی تو یا خود دید کس کاندر جهان خر بز خورد؟
هوش مصنوعی: شخصی که ناپخته و بی‌تجربه است، برای چشیدن میوه‌ای خوشمزه مثل خربزه، به جایی می‌رود و از دیگران می‌پرسد آیا کسی را دیده‌اند که در این دنیا از خربزه بهره‌برداری کرده باشد؟
تروندهٔ پالیز جان هر گاو و خر را کی رسد؟
زان میوه‌های نادره‌، زیرک‌دل و گربز خورد
ترونده‌: نوبر‌، میوه نورس و اولین برداشت فصل است.
آن کس که در مغرب بود یابد خورش از اندلس
وان کس که در مشرق بود او نعمت هرمز خورد
هوش مصنوعی: هر کسی که در مغرب زندگی می‌کند، از خورشید اندلس بهره‌مند می‌شود و کسی که در مشرق است، از نعمت‌های هرمز استفاده می‌کند.
چون خدمت قیصر کند او راتبه قیصر خورد
چون چاکر اربز بود از مطبخ اربز خورد
هوش مصنوعی: زمانی که کسی در خدمت قیصر باشد، از نعمت‌های او بهره‌مند می‌شود. مانند کسى که در خدمت یک ارباب باشد و از غذاهای او بخورد.
آن کاو به غصب و دزدی‌یی آهنگ پالیزی کند
از داد و داور عاقبت اشکنجه‌های غز خورد
هوش مصنوعی: کسی که قصد دارد با ظلم و دزدی به زمین دیگری دست پیدا کند، در نهایت به عذاب و مجازات دچار خواهد شد.
تُرک آن بود کز بیم او دیه از خراج ایمن بود
تُرک آن نباشد کز طمع سیلی هر قنسز خورد
هوش مصنوعی: ترک، آن شخصی است که به خاطر ترس از او، مردم از پرداخت مالیات و خراج در امان هستند. اما اگر ترک وجود نداشته باشد، مردم به خاطر طمع، هر نوع ظلم و ستمی را تحمل می‌کنند.
وان عقل پرمغزی که او در نوبهاری دررسد
از پوست‌ها فارغ شود، کی غصه قندز خورد؟
هوش مصنوعی: عقلی که در زمان جوانی و شکوفایی‌اش به رشد و کمال می‌رسد و از مسائل بی‌اهمیت و سطحی رها می‌شود، هرگز نگران مسائل کوچک و بی‌ارزش نخواهد بود.
صفرا‌یی‌یی کز طبع بد از نار شیرین می‌رمد
نار ترش خواهد ولی آن به که نار مز خورد
هوش مصنوعی: اگر میوه‌ای از طبیعت بدی به وجود آید، زردآلوی شیرین هم که باشد، گس و تلخ خواهد شد؛ اما این بهتر است که میوه‌ای تلخ بخورد تا که با آنکه ظاهراً شیرین است، اما به کیفیت مناسب نمی‌رسد.
خامش نخواهد خورد خود این راح‌های روح را
آن کس که از جوع‌البقر ده مرده ماش و رز خورد
هوش مصنوعی: کسی که از گرسنگی و فقر به خوراکی بی‌ارزش و بی‌کیفیت روی آورده، هرگز نمی‌تواند درک درستی از روحانیت و راه‌های معنوی پیدا کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۲۹ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/11/09 00:02
محسن خ

معنای برخی کلمات دشوار:
پالیز: فالیز. جالیز. باغ . بوستان . گلستان
خَربُز: مخفف خربزه
تَروَندَه: میوه ٔ نورس و نوباوه
گُربُز: زیرک . دانا.
راتبه: 1 - ( صفت ) دایم برقرار. 2 - ( اسم ) وظیفه مستمری راتبه مواجب جمع رواتب .
اشکنجه‌: شکنجه. عذاب
غُز: صنفی از ترکان غارتگر بوده اند که در زمان سلطان سنجر قوت گرفتند
دیه: ده
قنسز: ؟
قُندُز: احیاناً بدین معناست: پوستی که سلاطین پوشند و کلاه نیز سازند گویند پوست همان جانور است .
مُز: ترش و شیرین . آنچه که طعمش بین ترش و شیرین باشد.
راح: نشاط، شادمانی
جوع البقر: آنست که شکم سیر ولی اعضاء گرسنه باشد./ بیماریی که در شخص پدید آید و وی هر چه بخورد همچنان گرسنه بماند.

1401/02/08 17:05
مهران دربندی

 قنسز  در زبان ترکی به صورت قانسز یا قانسیز  به معنی  بی وجدان، ظالم و همینطور نترس آمده.

در لغت نامه دهخدا نتوانستم مدخل مربوط را بیابم و مجبورم به یک شعر ترکی استناد کنم:

ویجدانسیز آه ویجدانسیز اورییمدن ووران قانسیز

بو ووردوغون یارالاردان یاشاماق چوخ امکانسیز

ترجمه:

بی وجدان ای بی وجدان، ای  ظالمی که به قلبم ضربه زدی

این زخمهایی که زدی زندگی را بسیار نا ممکن می کند

1402/11/16 01:02
نیکنام شاهین

سلام 
فکر می کنم این کلمه باید قُتْسُز باشد. چون در بعضی نسخه ها قُتْسُز آمده. و شرف الدین یالتقایا در مقال اش که در باره سخنان ترکی در آثار مولانا همین بیت را با«قتسز» آورده است.  قتسز یعنی شوم، منحوس یا بدبخت.
قَنْسِز (قانسز) در ترکی امروزی به معنی ترسنده و جبان آمده. ولی  نمی دانم این کلمه (قنسز) در عصر مولانا متداول بود یا نه. چون در هیچ اثری قدیمی ثبت نشده.

اما «قتسز» یا «قوتسز‍» کلمه ای خیلی قدیمیست. 

1395/06/30 17:08
روزبه

دوستان باید با توجه به معتی نظر بدن ، غز مطلقا با معنای غارت و غارتگری داخل ابیات قید نشده و دقیقا معنای متفاوتی رو میرسونن ابیات

1402/05/25 08:07
مهران دربندی

غز ها  و  یا اوغوز ها  اسم اتحادیه طایفه ای بزرگی از ترکان بوده که  اجداد بسیاری از ترکانی هستند که بعد از سلجوقیان به ایران و آناتولی و کلا خاورمیانه آمده‌اند. مولانا در این شعر آنها را به نوعی وسیله عدل داور یعنی پروردگار میشمارد که برای تنبیه ظالمان آمده اند. بیت بعدی این معنی را واضح تر میگوید که ترک  واقعی مجری عدل است و ده را از خراج دادن آزاد می کند. این به احتمال بسیار زیاد اشاره به ماحرای دعوت از سلیمان شاه  برای بدست گرفتن حکومت در انتاکیه بوده که اکثریت مردم آن غیر مسلمان بودند و بایستی خراج میدادند ولی با  آمدن سلیمان شاه از خراج دادن رهایی یافتند. 

1395/12/19 00:02
وفایی

بیت اولش خیلی کمدی بود . ممنون مولوی جان کلی خندیدم .

1396/09/22 23:11
همایون

آن کس که در مغرب بود یابد خورش از اندلس
وان کس که در مشرق بود او نعمت هرمز خورد
در این بیت اندیشه اشراقی و نور و لطافت هستی‌ به ایران و هرمز نخستین خدای ایران مربوط میشود
و اندیشه غربی و ارسطویی که رو به ماده و جهان واقع می‌‌آورد در برابر آن‌ قرار می‌‌گیرد که محل رشد و بار آوری آن اندلس بود

1396/12/14 18:03
هیشکی

بسم الله
دریغ از چار سطر حاشیه در شرح اسرار. چشم بامید کشف رموز به حاشیه نگاه میکنه نه تصحیحات ملالغتیون و افاضات ملالغتیات! پاک کنید این نوشته ها رو.

1398/10/29 14:12

در پاسخ به دوست بزرگوارمون هیشکی؛
اسرار مورد نظر شما از همین حواشی و زحمت های نکته بینی دوستان به دست میاد