غزل شمارهٔ ۵۲۹
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۵۲۹ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
معنای برخی کلمات دشوار:
پالیز: فالیز. جالیز. باغ . بوستان . گلستان
خَربُز: مخفف خربزه
تَروَندَه: میوه ٔ نورس و نوباوه
گُربُز: زیرک . دانا.
راتبه: 1 - ( صفت ) دایم برقرار. 2 - ( اسم ) وظیفه مستمری راتبه مواجب جمع رواتب .
اشکنجه: شکنجه. عذاب
غُز: صنفی از ترکان غارتگر بوده اند که در زمان سلطان سنجر قوت گرفتند
دیه: ده
قنسز: ؟
قُندُز: احیاناً بدین معناست: پوستی که سلاطین پوشند و کلاه نیز سازند گویند پوست همان جانور است .
مُز: ترش و شیرین . آنچه که طعمش بین ترش و شیرین باشد.
راح: نشاط، شادمانی
جوع البقر: آنست که شکم سیر ولی اعضاء گرسنه باشد./ بیماریی که در شخص پدید آید و وی هر چه بخورد همچنان گرسنه بماند.
قنسز در زبان ترکی به صورت قانسز یا قانسیز به معنی بی وجدان، ظالم و همینطور نترس آمده.
در لغت نامه دهخدا نتوانستم مدخل مربوط را بیابم و مجبورم به یک شعر ترکی استناد کنم:
ویجدانسیز آه ویجدانسیز اورییمدن ووران قانسیز
بو ووردوغون یارالاردان یاشاماق چوخ امکانسیز
ترجمه:
بی وجدان ای بی وجدان، ای ظالمی که به قلبم ضربه زدی
این زخمهایی که زدی زندگی را بسیار نا ممکن می کند
سلام
فکر می کنم این کلمه باید قُتْسُز باشد. چون در بعضی نسخه ها قُتْسُز آمده. و شرف الدین یالتقایا در مقال اش که در باره سخنان ترکی در آثار مولانا همین بیت را با«قتسز» آورده است. قتسز یعنی شوم، منحوس یا بدبخت.
قَنْسِز (قانسز) در ترکی امروزی به معنی ترسنده و جبان آمده. ولی نمی دانم این کلمه (قنسز) در عصر مولانا متداول بود یا نه. چون در هیچ اثری قدیمی ثبت نشده.
اما «قتسز» یا «قوتسز» کلمه ای خیلی قدیمیست.
دوستان باید با توجه به معتی نظر بدن ، غز مطلقا با معنای غارت و غارتگری داخل ابیات قید نشده و دقیقا معنای متفاوتی رو میرسونن ابیات
غز ها و یا اوغوز ها اسم اتحادیه طایفه ای بزرگی از ترکان بوده که اجداد بسیاری از ترکانی هستند که بعد از سلجوقیان به ایران و آناتولی و کلا خاورمیانه آمدهاند. مولانا در این شعر آنها را به نوعی وسیله عدل داور یعنی پروردگار میشمارد که برای تنبیه ظالمان آمده اند. بیت بعدی این معنی را واضح تر میگوید که ترک واقعی مجری عدل است و ده را از خراج دادن آزاد می کند. این به احتمال بسیار زیاد اشاره به ماحرای دعوت از سلیمان شاه برای بدست گرفتن حکومت در انتاکیه بوده که اکثریت مردم آن غیر مسلمان بودند و بایستی خراج میدادند ولی با آمدن سلیمان شاه از خراج دادن رهایی یافتند.
بیت اولش خیلی کمدی بود . ممنون مولوی جان کلی خندیدم .
آن کس که در مغرب بود یابد خورش از اندلس
وان کس که در مشرق بود او نعمت هرمز خورد
در این بیت اندیشه اشراقی و نور و لطافت هستی به ایران و هرمز نخستین خدای ایران مربوط میشود
و اندیشه غربی و ارسطویی که رو به ماده و جهان واقع میآورد در برابر آن قرار میگیرد که محل رشد و بار آوری آن اندلس بود
بسم الله
دریغ از چار سطر حاشیه در شرح اسرار. چشم بامید کشف رموز به حاشیه نگاه میکنه نه تصحیحات ملالغتیون و افاضات ملالغتیات! پاک کنید این نوشته ها رو.
در پاسخ به دوست بزرگوارمون هیشکی؛
اسرار مورد نظر شما از همین حواشی و زحمت های نکته بینی دوستان به دست میاد