گنجور

غزل شمارهٔ ۵۲۸

آن کیست آن آن کیست آن کاو سینه را غمگین کند
چون پیش او زاری کنی تلخ تو را شیرین کند
اول نماید مار کر آخر بود گنج گهر
شیرین شهی کاین تلخ را در دم نکوآیین کند
دیوی بود حورش کند ماتم بود سورش کند
وان کور مادرزاد را دانا و عالم‌بین کند
تاریک را روشن کند وان خار را گلشن کند
خار از کفت بیرون کشد وز گل تو را بالین کند
بهر خلیل خویشتن آتش دهد افروختن
وان آتش نمرود را اشکوفه و نسرین کند
روشن‌کن‌ِ استارگان چاره‌گر‌ِ بیچارگان
بر بنده او احسان کند هم بند را تحسین کند
جمله گناه مجرمان چون برگ دی ریزان کند
در گوش بدگویان خود عذر گنه تلقین کند
گوید بگو یا ذا الوفا اغفر لذنب قد هفا
چون بنده آید در دعا او در نهان آمین کند
آمین او آنست کاو اندر دعا ذوقش دهد
او را برون و اندرون شیرین و خوش چون تین کند
ذوق‌ست کاندر نیک و بد در دست و پا قوّت دهد
کاین ذوقْ زور رستمان جفتِ تن مسکین کند
با ذوق مسکین رستمی بی‌ذوق رستم پرغمی
گر ذوق نبْوَد یار‌ِ جان‌، جان را چه باتمکین کند‌؟
دل را فرستادم به گه کاو تیز داند رفت ره
تا سوی تبریز وفا اوصاف شمس الدین کند

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن کیست آن آن کیست آن کاو سینه را غمگین کند
چون پیش او زاری کنی تلخ تو را شیرین کند
هوش مصنوعی: این شخص کیست که با حضورش دل‌ها را غمگین می‌کند و وقتی که برایش گریه کنی، تلخی را به شیرینی تبدیل می‌کند؟
اول نماید مار کر آخر بود گنج گهر
شیرین شهی کاین تلخ را در دم نکوآیین کند
هوش مصنوعی: در ابتدا ممکن است ظاهر ماجرا ناپسند و نگران‌کننده به نظر برسد، اما در نهایت می‌تواند به نتیجه‌ای ارزشمند و خوشایند منتهی شود که تلخی‌ها را به شیرینی تبدیل می‌کند.
دیوی بود حورش کند ماتم بود سورش کند
وان کور مادرزاد را دانا و عالم‌بین کند
هوش مصنوعی: یک دیو وجود دارد که وقتی به وجود می‌آید، باعث ایجاد غم و اندوه می‌شود، اما در عین حال می‌تواند آن افسردگی را به جشن و شادی تبدیل کند. این دیو می‌تواند حتی کسی را که به طور ذاتی نابینا است، به شخصی دانا و آگاه تبدیل کند.
تاریک را روشن کند وان خار را گلشن کند
خار از کفت بیرون کشد وز گل تو را بالین کند
هوش مصنوعی: او می‌تواند تاریکی را روشن کند و آن خار را به گل تبدیل نماید. او خار را از دستت خارج کرده و از گل تو، پشتیبانی فراهم می‌کند.
بهر خلیل خویشتن آتش دهد افروختن
وان آتش نمرود را اشکوفه و نسرین کند
هوش مصنوعی: برای خلیل خود، آتش را شعله‌ور می‌کند و آن آتش نمرود را به گل و گیاه تبدیل خواهد کرد.
روشن‌کن‌ِ استارگان چاره‌گر‌ِ بیچارگان
بر بنده او احسان کند هم بند را تحسین کند
هوش مصنوعی: روشنی بخش ستاره‌ها، درمان‌گر بیچارگان است. او بر بنده‌اش لطف می‌کند و همچنین یارانش را مورد تحسین قرار می‌دهد.
جمله گناه مجرمان چون برگ دی ریزان کند
در گوش بدگویان خود عذر گنه تلقین کند
هوش مصنوعی: تمام گناهان مجرمان مانند برگ‌های درختان در حال ریزش است و آنها به زبان بدگویان خود به نوعی عذر و توجیه می‌دهند.
گوید بگو یا ذا الوفا اغفر لذنب قد هفا
چون بنده آید در دعا او در نهان آمین کند
هوش مصنوعی: می‌گوید: ای وفادار، برای گناهی که مرتکب شدم، مرا ببخش. چون بنده‌ای در دعا به درگاهت می‌آید و در دل، آمین می‌گوید.
آمین او آنست کاو اندر دعا ذوقش دهد
او را برون و اندرون شیرین و خوش چون تین کند
تین‌: انجیر
ذوق‌ست کاندر نیک و بد در دست و پا قوّت دهد
کاین ذوقْ زور رستمان جفتِ تن مسکین کند
هوش مصنوعی: ذوق و شوقی که در نیکی و بدی موجود است، به انسان قوت و انرژی می‌بخشد و به این دلیل این شوق، قدرتی را ایجاد می‌کند که می‌تواند به جسم ضعیف کمک کند.
با ذوق مسکین رستمی بی‌ذوق رستم پرغمی
گر ذوق نبْوَد یار‌ِ جان‌، جان را چه باتمکین کند‌؟
هوش مصنوعی: اگر عشق و ذوقی در زندگی نباشد، مانند رستمی بی‌ذوق، چه فایده‌ای دارد که کسی در کنار ما باشد؟ اگر معشوق جان را نیافریند و لذتی نداشته باشد، روح چه آرامشی خواهد داشت؟
دل را فرستادم به گه کاو تیز داند رفت ره
تا سوی تبریز وفا اوصاف شمس الدین کند
هوش مصنوعی: دل خود را به جایی فرستادم که کسی با سرعت می‌داند چگونه به سمت تبریز برود و وفا و ویژگی‌های شمس‌الدین را توصیف کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۲۸ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۵۲۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/07/07 20:10
محسن سالاری

بیت ششم، مصرع دوم فکر می‌کنم به جای «بند»، «بنده» صحیح باشد.
همینطور در بیت آخر به جای «به گه»، «پـگــَه» (صورت دیگر «پگاه»‌) صحیح است.

1395/12/19 01:02
وفایی

من نمی دانم چرا دوستان اصرار دارند سرخود در اشعار قدیمی دست ببرند و کلمات قدیمی را به کلمات جدید تبدیل کنند ! بگه و بگاه شکل قدیمی پگه و پگاه هستند . در حقیقت شکل صحیح کلمه پگاه هستند . بگاه یا به گاه متضاد بیگاه است . بگاه یعنی به وقت ، به موقع . و همچنین یعنی صبح زود ، هنگام فجر ( فرهنگ معین جلد اول )
خود مولانا وقتی قلم در دست داشته و این شعر را می نوشته با ب نوشته نه با پ . چون اولا در زمان مولانا اینطور رایج بوده و ثانیا اصلا بگاه درست تر از پگاه است .

1396/08/01 19:11
غلامرضا تالانه

فکر کنم در بیت ششم روشن کند استارگان...صحیح تر از روشن کن استارگان.... باشد

1396/09/17 12:12
امپرور

منم اول مثل شما فکر میکرد ولی همون«روشن کنِ استارگان» درسته یعنی کسی که به ستاره ها روشنی می بخشه

1396/10/12 03:01
همایون

راز بزرگ اینجا نهفته است اما بنام اوصاف شمس دین سر پوش بر آن گذاشته می‌‌شود
دل‌ جلال دین چشمه ذوق است و به همه ذوق می‌‌دهد
و ذوق کیمیا گرا است و مس‌ را طلا می‌‌کند
عارف که بر انگیزاننده ذوق است از راه پنهان بسیاری کار‌ها صورت می‌‌دهد
از راه لطافت نه از راه زور و سختی از راه دل‌ به همه چیز راه هست و ارتباط است
دل‌‌ها گوش به فرمان دل‌ تیز رو هستند
دل‌ جلال دین از این گونه است که سینه را غمگین می‌‌کند یعنی‌ عاشق می‌‌سازد اینجا غم به معنی‌ آرزو مندی است
دل‌‌های عاشق آرزو‌های نیکو کنید تا دنیا پر گل و نسرین شود چون دل‌ جلال دین با ماست

1397/07/22 10:10
مهدی قناعت پیشه

آن کیست آن آن کیست آن کو سینه را غمگین کند اول که آن کیست:او کیست یعنی خدا کیست!؟ صاحب صاحب خدای او کیست؟ وقانون دایره وچرخش درجهان را میرساندومیگوید اگر رسیدی چه هاتوان کنی!؟

1398/01/20 22:04
همایون

موضوع این غزل "ذوق" است حس عجیبی‌ در انسان که اگر به چشایی و چشیدن و بوییدن خلاصه شود بر مبنای مفهوم عربی‌ آن، در حیوانات هم هست، برای انتخاب غذا و زنده ماندن
ولی در انسان چشمه آرزو و آرزومندی است، آرزو با نیاز فرق اساسی‌ دارد، حیوانات آرزو ندارند بلکه دارای نیازند، ازینرو ذوق است که انسان را از حیوان جدا می‌‌کند و تو را به دنبال آرزو و دعا و غم خودت می‌‌برد و نیروی تو را صد چندان می‌‌کند تا کار‌های بسیار بزرگ را سامان دهی، سوال این است که این ذوق را چه کسی‌ در انسان پدید می‌‌آورد و فعال می‌‌کند، بر اساس تجربه هر کسی‌ می‌‌تواند متفاوت باشد ولی تجربه جلال دین می‌‌گوید این دوست است و دوستی‌ او با شمس این ذوق را در او بیدار کرده است، و دوستی‌ ما با جلال دین هم به ما ذوق می‌‌بخشد