گنجور

غزل شمارهٔ ۵۲۴

بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد
خورشید جان عاشقان در خلوت الله شد
روزیست اندر شب نهان ترکی میان هندوان
شب ترک تازی‌ها بکن کان ترک در خرگاه شد
گر بو بری زین روشنی آتش به خواب اندرزنی
کز شب روی و بندگی زهره حریف ماه شد
ما شب گریزان و دوان و اندر پی ما زنگیان
زیرا که ما بردیم زر تا پاسبان آگاه شد
ما شب روی آموخته صد پاسبان را سوخته
رخ‌ها چو شمع افروخته کان بیذق ما شاه شد
ای شاد آن فرخ رخی کو رخ بدان رخ آورد
ای کر و فر آن دلی کو سوی آن دلخواه شد
آن کیست اندر راه دل کو را نباشد آه دل
کار آن کسی دارد که او غرقابه آن آه شد
چون غرق دریا می‌شود دریاش بر سر می‌نهد
چون یوسف چاهی که او از چاه سوی جاه شد
گویند اصل آدمی خاکست و خاکی می‌شود
کی خاک گردد آن کسی کو خاک این درگاه شد
یک سان نماید کشت‌ها تا وقت خرمن دررسد
نیمیش مغز نغز شد وان نیم دیگر کاه شد

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد
خورشید جان عاشقان در خلوت الله شد
هوش مصنوعی: زمانی که شب فرا رسید و خورشید به زیر افق رفت، جان عاشقان در تنهایی خود به نور پروردگار نزدیک شد.
روزیست اندر شب نهان ترکی میان هندوان
شب ترک تازی‌ها بکن کان ترک در خرگاه شد
هوش مصنوعی: یک روزی در شب پنهان، ترکی در میان هندوان وجود دارد. در شب، ترک‌ها به تازی‌ها می‌تازند، زیرا آن ترک در میهمانی خرگاه حاضر شده است.
گر بو بری زین روشنی آتش به خواب اندرزنی
کز شب روی و بندگی زهره حریف ماه شد
هوش مصنوعی: اگر بویی از این روشنی بگیری، می‌توانی در خواب دیگران را نصیحت کنی که از شب و زیر سلطه، ستارهٔ شگفت‌انگیز ماه پیدا شده است.
ما شب گریزان و دوان و اندر پی ما زنگیان
زیرا که ما بردیم زر تا پاسبان آگاه شد
هوش مصنوعی: ما در شب به سرعت در حال فرار هستیم و در پی ما در پیگیری، نگهبانان و افراد گوناگون هستند، زیرا ما طلا را به همراه داریم و این باعث شده که نگهبانان هشیار شوند.
ما شب روی آموخته صد پاسبان را سوخته
رخ‌ها چو شمع افروخته کان بیذق ما شاه شد
هوش مصنوعی: ما شب‌های زیادی را با نگرانی و Vigilance سپری کرده‌ایم، به طوری که چهره‌امان مانند شمعی روشن و درخشان شده است. اکنون امید ما به این است که در پایان این نگرانی‌ها، به موفقیتی دست یابیم.
ای شاد آن فرخ رخی کو رخ بدان رخ آورد
ای کر و فر آن دلی کو سوی آن دلخواه شد
هوش مصنوعی: ای خوشا به حال آن کسی که چهره‌اش زیباست و با زیبایی او، چهره‌ی دیگری روشن می‌شود. ای بزرگ و پرنور، آن دلی که به سوی عشق پاکش رفته است.
آن کیست اندر راه دل کو را نباشد آه دل
کار آن کسی دارد که او غرقابه آن آه شد
هوش مصنوعی: نفرموده‌ای که در دل چه کسی احساس و اندوهی نیست، چه کسی توانایی درک این احساس عمیق را دارد که خود را در عمق این اندوه غرق کرده باشد.
چون غرق دریا می‌شود دریاش بر سر می‌نهد
چون یوسف چاهی که او از چاه سوی جاه شد
هوش مصنوعی: وقتی کسی در دریا غرق می‌شود، دریا بر سرش سایه می‌افکند؛ همان‌طور که یوسف از چاه به مقام والایی رسید.
گویند اصل آدمی خاکست و خاکی می‌شود
کی خاک گردد آن کسی کو خاک این درگاه شد
هوش مصنوعی: می‌گویند که اساس وجود انسان از خاک است و در نهایت به خاک برمی‌گردد. اما کسی که به درگاه معنی و حقیقت، خود را تسلیم کند و خاک آن مکان شود، همیشه در سایه ماندگار خواهد بود و به راحتی خاک نمی‌شود.
یک سان نماید کشت‌ها تا وقت خرمن دررسد
نیمیش مغز نغز شد وان نیم دیگر کاه شد
هوش مصنوعی: تمام کشت‌ها یکسان و همزمان رشد می‌کنند تا زمان برداشت حاصل فرا برسد. در این میان، بخشی از محصول به خوبی و با کیفیت خوب به دست می‌آید و بخش دیگر به صورت کاه و با کیفیت پایین‌تر باقی می‌ماند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۲۴ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۵۲۴ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۲۴ به خوانش نازنین بازیان

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"بیگاه شد"
با صدای محسن نامجو (آلبوم سیزده هشت)

حاشیه ها

1393/01/04 10:04
امین کیخا

گفتم چگونه به سرای شاه راه یافتی ای حکیم گفت که سگم نبردم ! که سگان از دیدن هم خلالوش کنند !
مولانا به اشکاری سگ خود را نفس اماره می بیند ! و سگ دربان را که از دیدن سگ نفس فریاد بر می اورد را دوزخ سپاه و یا سپاهیان شیطان می بیند یعنی شیطان را دربان پروردگار و دشمن انسان می شناساند به ما . پس معنی بیت 4 چنین است .
ما که امانت الهی را داریم شب گریزان و دوان از دست زنگیان که دوزخ سپاه هستند می گریزیم زیرا ما هستیم که زر هستی که امانت الهی است را برده ایم و پیگیری و دشمنی سپاه شیطان که پاسبان درگاه الهی بود طبیعی است . قطعه ای که در پیش درامد نوشتم برای راز گشایی از مثنوی بود که به نثر در آورده بودم .

1397/03/23 02:05
همایون

این غزل دنباله‌ای است از غزل دیگری با همین مطلع و از غزل‌های دو گانه است و نیز پیش غزلی است بر غزل زیر که این دو گانه را سه گانه می‌‌کند
بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد - خیزید‌ای خوش طالعان وقت طلوع ماه شد
اینجا شب که پیش از این به دنیای معنی‌ تعبیر شد که خلوت گاه عاشقان معنی‌ است و جایگاه الله نیز همان جاست، به یک توانمندی پنهان، معنی‌ می‌‌شود چون یوسفی در چاه، چون شاهی‌ در صورت یک پیاده و چون مغزئ در میان کاه
هر که به این توانمندی آگاه گردد گویی گوهری یگانه یافته است که همه را به دنبال خود می‌‌کشد، گوهری که همه هستی‌ پاسبان و نگهبان آن است و باید بتوانی بی‌ خورشید روزانه و با خورشیدی دیگر که در تاریکی نهفته است در جستجوی آن بر آئی، جلال دین که در این کار خبره و تک تاز است دریائی را می‌‌شناسد که از جنس آه عاشق است و خواست دل را با خواست‌های دیگر فرق می‌‌نهد خواست‌ها همه از ضعف می‌‌آیند ولی آه دل همه توانائی و افرینندگی است به بزرگی دریا که در زیر پای تو فرش می‌‌شود و جنس تو را تغییر می‌‌دهد و خاک تو را عوض می‌‌کند هر چند که هنوز آنان که ظاهر بین ا‌ند و با خورشید روزانه می‌‌بینند تو را مانند دیگران می‌‌بینند ولی خوش به حال آنکه رخ او رخ جلال دین را می‌‌بیند و شاهی‌ او را به جای می‌‌آورد و در وقت خرمن از جنس مغز است و نه کاه که با بادی می‌‌رود، چنین ایمانی همه ایمان‌های دیگر را به گمراهه مبدل می‌‌سازد

1397/08/23 06:10
مهدی قناعت پیشه

یگانگی شب و روز یا انسان و خاک یا هستی و عدم، روشنائی و ظلمت و از دو به یک رسیدن ونیز از هر طرف از هر دوئی به طرف دیگر رسیدن یا درک طرف دیگرش ویکجا دیدن وارتباط تک تک هر دو به یک

1398/11/04 11:02
سورن

این شعر اشاره به قتل شمس دارد
شمس را نیمه شبی به قتل رسانده و در چاه انداختند
منظور از خورشید همان شمس تبریزی است
اشاره به ترک بودن او نیز در بیت دوم مشاهده می شود