گنجور

غزل شمارهٔ ۵۱۸

نفسی بهوی الحبیب فارت
لما رات الکوس دارت
مدت یدها الی رحیق
و النفس بنوره استنارت
لما شربته نفس و ترا
خفت و تصاعدت و طارت
لاقت قمرا اذا تجلی
الشمس من الحیا توارت
جادت بالروح حین لاقت
لا التفتت و لا استشارت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نفسی بهوی الحبیب فارت
لما رات الکوس دارت
هوش مصنوعی: نفسی به عشق محبوبم دچار شده است، وقتی او را دیدم و نوشیدنی در دور آن به گردش درآمد.
مدت یدها الی رحیق
و النفس بنوره استنارت
هوش مصنوعی: مدت‌ها دست‌ها به سوی شراب پاک دراز شد و جان با نور آن روشن گردید.
لما شربته نفس و ترا
خفت و تصاعدت و طارت
هوش مصنوعی: وقتی آن را نوشیدم، جانم آرام گرفت و به اوج رفتم و پرواز کردم.
لاقت قمرا اذا تجلی
الشمس من الحیا توارت
هوش مصنوعی: وقتی خورشید می درخشد، ماه پنهان می‌شود.
جادت بالروح حین لاقت
لا التفتت و لا استشارت
هوش مصنوعی: زمانی که به تو رسیدم، تمام وجودم را به تو اختصاص دادم و نه به گذشته فکر کردم و نه از دیگران مشورت گرفتم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۱۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/10/06 10:01
شاپرک

فارت: فوران کرد به سوی تو
دارت: خانه تو
استنارت: نورانی شد به نور تو
لاقت: ملاقات تو
جادت: وجود تو
هوی الحبیب هوای حبیب
تَوارت: اشاره به حتی توارت بالحجاب در قرآن یعنی پوشیده شدن و غروب کردن
منظور از شعر یا خداوند است یا امام زمان.
شمس در اشعار مولانا وجود امام زمان است.سخنان شمس نشان از ارتباط او با امام زمان میباشد

1397/10/06 10:01
شاپرک

فهوی الحبیب: هوای حبیب
فارت: فوران کرد
طارت : پرواز کرد، طیران کرد
استنارت: نورانی شد
لاقت: ملاقات کرد
تَوارَت: پوشاند.اشاره به حتی توارت بالحجاب در قرآن یعنی خورشید غروب کرد

1399/08/23 07:10
سید عماد

...درست هست اینها را برای شمس میگوید ، برای حسام الدین میگوید ، برای صلاح الدین میگوید ، اما خیر ، اینها را برای او میگوید ، برای آن ولی مطلق...

مخاطبش چه کسانی هستند؟...
...میگوید با کسی که سینه اش شرحه شرحه از فراق باشد ، پاره پاره از فراق باشد ، درد فراق سینه را تکه تکه کرده باشد... با اینها حرف میزنم ، نه با آن آقای دکتری که در دانشگاه سوربن نشسته است...


...هر چه میگوید حسام الدین ، صلاح الدین... اینها خیر ، میخواهد بگوید《 مهدی 》میخواهد بگوید من به او رسیدم . توصیفاتی که دارد میکند ، توصیفات مناسب با انسان معمولی نیست ، مناسب با ولایت مقیده نیست ، مناسب با ولایت مطلق هست...


...به که سلام میکند؟
ای آرزوی آرزو ، آن پرده را بردار از او...
غیبت کرده ای رفته ای پشت پرده غیبت ، بردار آن پرده را...

...میگویی خیر ، من با او ارتباط ندارم ؟ بیا مرا بو بکش ، تا بویش را از من بشنوی...
...آنجا میگوید مرا بو بکش تا بوی او را از من... اینجا میگوید لبت را بر لب بگذار تا شرابی را که در مجلس آنها خورده ام از من احساس...
علامه مروجی سبزواری
برگرفته از جلسات #مثنوی
@shams_sabzevari کانال تلگرام