اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر شکرت جمع مگسها چراست
نکته لاحول مگسران کجاست
هوش مصنوعی: چرا مگسها بر روی شیرینی جمع شدهاند؟ چرا هیچکس به عیب و نکتههای مگسها توجه نمیکند؟
هر نظری بر رخ او راست نیست
جز نظری کو ز ازل بود راست
هوش مصنوعی: هیچ نظری درباره چهره او درست نیست، جز نظری که از ابتدا و از عالم ازل سرچشمه گرفته باشد.
اسب خسان را به رخی پی بزن
عشوه ده ای شاه که این روی ماست
هوش مصنوعی: ای شاه، با زیبایی و دلرباییات به اسبی خسته جان تازهای ببخش و به آن جلوهای از خود بده، زیرا این چهره زیبا و دلنشین متعلق به من است.
عشوه و عیاری و جور و دغل
تو نکنی ور کنی از تو رواست
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی با ناز و فریب و بیرحمی رفتار کنی، باز هم این برایت موجه است.
از تو اگر سنگ رسد گوهرست
گر تو کنی جور به از صد وفاست
هوش مصنوعی: اگر سنگ از تو بیفتد، ارزشش مانند گوهر است؛ چرا که اگر تو بدرفتاری کنی، به مراتب بدتر از صد وفا خواهد بود.
تیره نظر چونک ببیند دو نقش
جامه درد نعره زند کاین صفاست
هوش مصنوعی: کسی که با دید تیره و منفی به دنیا نگاه میکند، وقتی دو نقش از لباس درد را ببیند، فریاد میزند که این زیبایی نیست.
چونک هر اندیشه خیالی گزید
مجلس عشاق خیالش جداست
هوش مصنوعی: هر فکری که به ذهن میرسد، در واقع تصوراتی از عشق را ایجاد میکند و برای هر عاشق، خیال و رویاهایش منحصر به فرد و جداست.
کعبه چو از سنگ پرستان پرست
روی به ما آر که قبله خداست
هوش مصنوعی: کعبه، که مورد پرستش سنگپرستان قرار دارد، زمانی که به ما روی آورده، توجه کن که آن محل قبله خداوند است.
آنک از این قبله گدایی کند
در نظرش سنجر و سلطان گداست
هوش مصنوعی: کسی که در این مکان نیازمندی را مشاهده کند، در نظرش هیچکس جز سنجر و سلطان به عنوان گدایان به نظر نمیآید.
جز که به تبریز بر شمس دین
روح نیاسود و نخفت و نخاست
هوش مصنوعی: جز به تبریز، هیچ جا شمس دین به آرامش نرسید و نه خوابید و نه برخاست.
حاشیه ها
از وجود جلال دین و رویداد ملاقات شمس، جهش عظیمی در عرفان ایران پدید می آید
شمس عصاره عرفان کلاسیک زمانه است که بزرگانی چون بایزید، حلاج، سهروردی و ابن عربی و دیگران عصر طلایی آنرا ساخته بودند
جلال دین نیز از تشنگان این فرهنگ بود
این دو اما راهی به دوره طلایی دیگری گشودند و خیالات تازه ای را پروراندند
ممکن است کسان دیگری هم دور شمس بوده باشند که حتمن اینگونه بوده است یا از روی دوستی و یا دشمنی و آزار
ولی مهم دیدار شمس و جلال دین است که از ارزش والایی برخودار است و این غزل بر آن تاکید میکند، گویی اتفاق عظیمی روی داده است که حتی نمیتوان آنرا توضیح داد و بیان کرد ولی کارایی آن در آینده نشان داده خواهد شد
از شمس میخواهد هر گونه که صلاح میدانی چه عشوه و چه دغل کاری کن که این کار صورت بگیرد و خود نیز همه کوشش خود را بخرج میدهد