غزل شمارهٔ ۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۵ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۵ به خوانش سیده سحر حسینی
غزل شمارهٔ ۵ به خوانش زهرا بهمنی
غزل شمارهٔ ۵ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۵ به خوانش آرش خیرآبادی
غزل شمارهٔ ۵ به خوانش سعید نامجو
حاشیه ها
سرمستی از خدا ...لذت از مناجات زبان شاعر رو باز میکنه با این سرمستی...بامیدنیایش خدا در زبان و دلمان با شوغ و لذت. آمین
من فکر نمیکنم این شعر درباره ی خدا باشد. در وصف هر کس هست، آن شخص در قباست، یعنی لباس به تن دارد. آن شخص جفا هم میکند، عاشق را از خود میراند و بعد صدایش میکند " ای ابله بیا." در بیت آخر هم از خدا میخواهد که آنها را به هم نزدیک کند." ارفق بنا یا ربنا" یعنی "خداوندا ما را به هم رفیق کن."
کاوه گرامی،
این غزل بی تردید در وصف شخص شمس تبریزی است...
اسرار رباعی (الهی) نه تو دانی و نه من
وین سر معما نه تو خوانی و نه من
وقتی عاشقی؛ ابیات همراهیت میکنه. وقتی دلشکسته،ای دلداریت میده. وقتی نیایش میکنی؛ بتو خلوص دل می،بخشه. من به شخصه بدنبال وقت الحال شاعر نمیگردم. میخوانم، می،نویسم و گوشش فرا میدهم. و در پایان؛ احسنتی و خدایش بیامرزدی نثارش کرده و دیگر هیچ!
کاش من هم مثل شما دوستان شعرهای رو به این خوبی میفهمیدم .
میشه راهنمایی کنید
اگر تمایل به یادگیری دارید به من ایمیل بزنید
با سلام
فکر می کنم مصرع اول بیت هشتم “گشته خیال همنشین با عاشقان دلنشین” باید بجای خیال ، خیالش یا خیالت باشه به شکل زیر
“ گشته خیالت همنشین با عاشقان دلنشین”
این یکی از عجاز جناب حضرت حق بر زبان مولانا جاری شده است تمام این شعر از خدا و برای خداست ...در بیتهایی که مخاطب کس دیگر است ان مخاطب نفس انسانی خود مولانا است ..
این شعر از عجاز است که خود خداوند از زبان مولانا برای خود ذات حق جاریست ...ان بیتهایی که مخاطب را شخصی دیگری میپندارید ان خود مولانا است که خود را در قالب تجلی خدا بیان میکند.
شمس الضحی امام زمان( عج) است.همان ماه اندر قبا
دل گفت حسن روی او وان نرگس جادوی او
آئمه علیهم السلام همگی حسن هستند و همگی نور واحدند.امام دوازدهم حجت ابن الحسن هستند و فرزند نرگس خاتون.و حکومت ایشان حکومت نور است.
ارفق بنا یا ربنا یعنی خدایا بین ما و ولی زمانمان رفاقت بنا کن
آمین
غایب مبادا صورتت یک دم ز پیش چشم ما
این شعر در شرح فراغ امام زمان( عج ) است.شمس در اشعار مدلانا در ظاهر، یارو رفیق او شمس تبریزیست و در باطن، شمس هستی امام زمان میباشد
شاید به جای لگن در مصرع دوم بیت دوم اینطوری بهتر بود
از دشت گویم یا چمن یا رقص گل پیش صبا
در پاسخ خدمت داود عزیز
در اینجا واژهی لگن به چم شمعدان است و شمع و شمعدان بهزیبایی در کنار هم آورده شدهاند.
بله صحیح است. من هم به معنای امروزی لگن فکر میکردم و واژه را نامناسب دیدم ولی در لغتنامه دهخدا معنی شمعدان را یافتم و قانع شدم.
منوچهری دامغانی شعر شاهکاری دارد در وصف شمع که از بهترین قصاید ادبیات پارسی است اما در یک بیت ازین قصیده هم واژه لگن بکار برده شده که من با هر بار خواندن این اثر متعجب میشدم که چرا این شاعر توانا این واژه را بکار برده است، گویا در گذشته معنا و مفهوم دیگری داشته است.
گر نیی کوکب، چرا پیدا نگردی جز به شب
ور نیی عاشق، چرا گریی همی بر خویشتن
کوکبی آری ولیکن آسمان تست موم
عاشقی آری، ولیکن هست معشوقت لگن
با سپاس از بزرگواران در سایت وزین گنجور و تلاش و کمکی که در این وانفسای خشکسالی فرهنگی متقبل شدهاند، این کمترین بر خود ذکر نکتهای را از قول بزرگی ضروری میدانم:
این شعرها را چون آینه دان! آخر دانی که آینه را صورتی نیست در خود. اما هر که نگه کند صورت خود تواند در آن دیدن. همچنین میدان که شعر را در خود هیچ معنایی نیست! اما هرکسی از او آن تواند دیدن که نقد روزگار و کمال کار اوست.
- عین القضات همدانی
در بیت:
«ای رونق جانم ز تو چون چرخ گردانم ز تو
گندم فرست ای جان که تا خیره نگردد آسیا»
مفهوم عمیقی نهفته که مولانا خودش را -فکر انسان را- به «چرخ آسیاب» تشبیه میکند و گندم را نشانه های خدا بر روی زمین. و از خدا میخواهد که پیوسته گندمهایی بفرستد و چشم او را برای دیدن این نشانه ها باز بگذارد تا چرخ آسیاب او- یعنی دستگاه فکری او- بیکار نشه و پیوسته در تولید و تکاپو باشه...
بیت هشتم: گشته خیالش همنشین ....-فروزانفر
سلام دوستان در بیت سوم، قافیه مصرع دوم با بیت های دیگه همخوانی نداره چرا؟
گرامی توحید
بر کاروان دل زده یک دم امان ده یا فتی
فتی را فتا می خوانند
مثل : کبری،کبرا، مصطفی. مصطفا