غزل شمارهٔ ۴۹۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۴۹۲ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
سلام میخواستم مفهوم این غزل رو بدونم واگ میشه تفسیرش رو بگید?:)
سلام
این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 896 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است.
می توانید ویدیو و صوت شرح غزل را در آدرسهای زیر پیدا کنید:
سلام میخواستم تفسیرومفهوم کلی این غزل رو بدونم?:)
سلام
سرکار بانو پونه
صدالبته تفسیر و تعبیر غزلی از حضرت مولانا با آنهمه پیچیدگی ذهن آن بزرگوار که گاه به خصوص در داستانهای مثنوی به شکل مکالمات و مباحثات جلوه می کند کار آسانی نیست و صدالبته در یک حاشیه نویسی کوتاه شاید اصلا ممکن نباشد.
اما جهت اشاره به مفهوم کلی غزل آنطور که پرسیده بودید؛ دیدگاه و درک شخصی خود را می توانم اینطور بیان کنم:
کلیت غزل در تحریص و تشویق مخاطب به درک و آشنایی با بطون و عمق معانی دینی و عرفانی است. مولانا اصولا در وادی خداشناسی و خداپرستی دلیر است و دلیری را می ستاید.
عشق اول سرکش و خونی بود
تا گریزد آن که بیرونی بود
در این غزل نیز ؛ مولوی در یکایک ابیات ما را به دلیری فرامیخواند و از تن آسایی و ترس پرهیز می دهد.
در دردی غم و اندیشه سیر چون نشوی؟
می بینید که حضرت خداوندگار غم و اندیشه (اندیشه اینجا بیشتر به معنای فکر و خیال و دلواپسی برای امور روزمره است و نه به معنای تفکر در معنای متعالی آن) را درد شراب زندگی (درد لای و بخش بدطعم شراب است) می داند و دلیرانه جستجوی حقیقت (جمال یار) و پرستش او به یگانگی راستین (شراب مغانه) را توصیه می کند.
سایر ابیات نیز به همین منوال روزمره گی ؛ دنیا اندیشی و ترس از ورود به وادی پرستش حق را در برابر دلیری و شادمانه دل به دریا زدن مینهد و پرواضح است داوری حضرت مولانا کدام شیوه را برتر می نهد:
فسرده چند نشینی میان هستی خویش
تنور آتش عشق و زبانه را چه شدست
شادکام و تندرست باشید
بسیار بسیار ممنون :)
پیام کلی (شاه بیت) شعر به گمان من بیت دوم آن است که میگوید:
«فسرده چند نشینی میان هستی خویش؟
تنور آتش و عشق و زبانه را چه شده است؟»
که البته معنیش هم واضح هست. به نظر میاد تفسیر بقیه ابیات شعر هم در راستای همین قالب کلی شاه بیت میگنجه. یعنی از خستگی و خمودگی و روزمرگی درآمدن و به همه مفاهیم دنیا و زندگی از پنجره عشق و اشتیاق نگاه کردن.
در همین راستا و در اوج مثبت اندیشی بر افرادی که دایم از زندگی مینالند میتازد ("شکایت ار ز زمانه کند بگو تو برو!") و میگوید مشکل همین آدمها هستند و مگر زمانه چه مشکلی داره؟ ("زمانه بی تو خوشست و زمانه را چه شده است").
نکته آخر که پند نسبتا متفاوتی (و البته در همان راستای کلی) میدهد خطاب به انسانهای دمدمی مزاجی است که هدف کلی و واحدی در زندگی ندارند و هر روز از شاخه ای به شاخه دیگر میپرند:
«درخت وار چرا شاخ شاخ وسوسه ای
یگانه باش چو بیخ و یگانه را چه شدست»
سبک مغزی اینگونه انسانها رو به سبکی و تنوع شاخه های نوک درخت تشبیه میکنه و البته در مصرع بعد توصیه میکنه مثل تنه درخت واحد و ریشه دار باشیم.
غزل علاوه بر حرف قافیه 'ه' دارای ردیف 'را چه شدست' است که معانی مختلف دارد جایی به معنی چی شده و اگر سئوالی ادا شود جایی به معنی چیزی نشده و جایی به معنی کجا رفته است و جایی هم به کجا رسیده است معنی میدهد
به نظر در ابتدای آشنایی با شمس سروده شده و حالت نصیحت گونه دارد و از غزل های متوسط است برخلاف آنکه از آتش و گرما می گوید خیلی غزل آتشینی نیست و هنوز حال و هوای شعر سازی گذشته را دارد و هنوزباه صلابت غزل های پس از غیبت شمس فاصله دارد
سلام
این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 896 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است.
می توانید ویدیو و صوت شرح غزل را در آدرسهای زیر پیدا کنید:

مولانا