غزل شمارهٔ ۴۹۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۴۹۱ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
در بیت پنجم می فرماید:
نبود باد دم عیسی و دعای عزیر
عنایت ازلی بد که نور استادست
عزیر: نام پیغامبری که در احیاء موتی شک کرد و خدای جان او و خرش بستد و پس از صد سال از نو زنده کرد و هنوز میوه های چیده ٔ او تازه مانده بود. و یهود او را پسر خدای گفتندی .
سلام
این بیت استقبالی از غزل شماره 7(شکواییه) مجیر الدین بیلقانی با همین مطلع است.معنی بیت هشتم برام کمی گنگه اگر راهنمایی بفرمایید ممنونم .
کَهی بود که به جز باد در جهان نشناخت /// کَهی کُهی نکند ز آنک کُه نه فرهادست
اعراب گذاری مطابق نسخهٔ فروزانفر ( همان نسخهٔ کاغذی که در پای غزل آمده است) این چنین است.
۱) کَهی = کاهی
۲) کُهی = کوهی
۳) کُه = کوه
خوانش خانم عندلیب هم که پای غزل آمده است مطابق همان اعراب گذاری فروزانفر است.
نسخهٔ فروزانفر بر اساس نسخهٔ قونیه تهیه شده است، ولی ما نمیدانیم که آیا این اعرابی فروزانفر در نسخهٔ خطی قونیه هم وجود دارد یا خیر.
نکتههای ۱ و ۲ بالا روشن است و ابهامی در معنی بیت نمیاندازد، ولی نکتهٔ ۳ جای ابهام دارد. آیا فرهاد را با کاه مقایسه کرده است یا با کوه؟
۴) کُه نه فرهاد است
۵) کَه نه فرهاد است
در ادامهٔ غزل بیت ۹ را بخوانیم: « تو باخبر نشوی گر کنم بسی فریاد /// که از درون دلم موجهای فریادست»
این فریاد از خود مولاناست که خود را شبیه فرهاد کرده است.
ببینیم مولانا چه تصویرهائی از فرهاد و کوه کندن و باد در جاهای دیگر به دست داده است، چه نمونه را در زیر میآوریم:
«ساقی تو ما را یاد کن، صد خیک را پرباد کن /// ارواح را فرهاد کن، در عشق آن شیرین لقا»
«فرهاد هم از بهر او، بر کوه میکوبد کُلند»
«همچو فرهاد از هوایت کوه هجران میکَنم»
«گه ز هجرش کوه کَن فرهاد باش»
به همان چند نمونه بالا بسنده میکنیم و یاد آور میشویم بیت معروف او را:
«این جهان کوهست و فعل ما ندا /// سوی ما آید نداها را صدا»
مصرع اول بر روی محور حقیرت کاه میچرخد که جز باد چیزی نمیشناسد و به هر بادی از جا کنده و سردرگردان میشود. مصرع دوم میگوید که این کاه نمیتواند کوه باشد. میپرسیم که چه کوهی در نظر بوده است؟ کوهی که از فرهاد عظیم تر است؟! یعنی از نیمهٔ مصرع دوم ناگاه مقایسهای که در مصرع اول آعاز شده بود و تا میانهٔ مصرع دوم ادامه داشته ناگاه تغیر جهت داده و کوه را با فرهاد مقایسه کرد!! در تمام آثار مولانا چنین مقایسهٔ خنکی نشده است. در بین شاعران معروف دیگر هم چنین مقایسه و تشبهی پیدا نمیشود.. حافظ میگوید:
«دل به امّیدِ صدایی که مگر در تو رسد /// نالهها کرد در این کوه که فرهاد نکرد»
در سراسر غزل هم مقایسهها وجود دارد:
۱) باد پوچی ≠ باد مکافات
۲ و ۳) سخن و بود محمد ≠ بولهب و افسانهٔ او
۴) بی ثباتی باد ≠ بقای کوه قاف
۵) دم عیسی ≠ باد هوا
۶) باد سخن ≠ بقای سخن
۷) باد هوا ≠ تیغ پولاد در باد جهان
۸۱) کاه ≠ کوه
۸۲) کوه ≠ فرهاد ؟؟!
۹) موج فریاد مولانا ≠ خبردار شدن تو
۱۰) موج بحر، مُلک آباد ≠ باد هوا
دادههای بالا کافی است که باور کنیم که کوه با فرهاد مقایسه نشده است بلکه کاه با فرهاد مقایسه شده است.
درود بی پایان بر شما وسپاس از سرکار خانم عندلیب ، طبق خوانش ایشان آخر بیت ششم عزیز میباشد که عزیر تایپ شده اصلاح بفرمایید.
متشکرم

مولانا