غزل شمارهٔ ۴۷۴
ز عشق روی تو روشن دل بنین و بنات
بیا که از تو شود سیئاتهم حسنات
خیال تو چو درآید به سینه عاشق
درون خانه تن پر شود چراغ حیات
دود به پیش خیالت خیالهای دگر
چنانک خاطر زندانیان به بانگ نجات
به گرد سنبل تو جانها چو مور و ملخ
که تا ز خرمن لطفت برند جمله زکات
به مردهای نگری صد هزار زنده شود
خنک کسی که از آن یک نظر بیافت برات
زهی شهی که شهان بر بساط شطرنجت
به خانه خانه دوند از گریزخانه مات
کدام صبح که عشقت پیالهای آرد
ز خواب برجهد این بخت خفته گویدهات
فرودود ز فلک مه به بوی این باده
بگویدم که مرا نیز گویمش هیهات
طرب که از تو نباشد بیات میگردد
بیار جام که جان آمدم ز عشق بیات
به پیش دیده من باش تا تو را بینم
که سیر مینشود دیده من از آیات
ندانم از سرمستیست شمس تبریزی
که بر لبت زدهام بوسهها و یا بر پات
غزل شمارهٔ ۴۷۳: هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راستغزل شمارهٔ ۴۷۵: بیا که عاشق ماهست وز اختران پیداست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز عشق روی تو روشن دل بنین و بنات
بیا که از تو شود سیئاتهم حسنات
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و عشق به تو، دل پسران و دختران روشن و شاداب میشود. بیا که اگر تو بیایی، کارهای بدشان به کارهای خوب تبدیل میشود.
خیال تو چو درآید به سینه عاشق
درون خانه تن پر شود چراغ حیات
هوش مصنوعی: وقتی خیال تو در دل عاشق وارد میشود، تمام وجود او مانند خانهای پر از نور و زندگی میشود.
دود به پیش خیالت خیالهای دگر
چنانک خاطر زندانیان به بانگ نجات
هوش مصنوعی: دود به یاد تو مثل خیالهای دیگر است، همانطور که خاطر زندانیان به صدای نجات توجه میکند.
به گرد سنبل تو جانها چو مور و ملخ
که تا ز خرمن لطفت برند جمله زکات
هوش مصنوعی: جوانان و دلباختگان به دور سنبل تو مانند موریانهها و ملخها جمع شدهاند تا از خرمن لطف و محبت تو، همه چیز را برداشت کنند و از آن بهرهمند شوند.
به مردهای نگری صد هزار زنده شود
خنک کسی که از آن یک نظر بیافت برات
هوش مصنوعی: به یک مرده نگاه کن، چقدر زنده و شاداب میشود! خوشا به حال کسی که یک بار به او نگاهی بیندازد و از این نگاه بهرهمند شود.
زهی شهی که شهان بر بساط شطرنجت
به خانه خانه دوند از گریزخانه مات
هوش مصنوعی: چه خوب است که پادشاهی باشد که فرمانروایان در بازی شطرنج او به شدت در حرکت هستند و از زوایای مختلف برای فرار کردن تلاش میکنند تا درگیر نشوند.
کدام صبح که عشقت پیالهای آرد
ز خواب برجهد این بخت خفته گویدهات
هوش مصنوعی: در کدام صبح که عشق تو پیالهای از خواب بیاورد، این بخت خوابیده بیدار خواهد شد و حرفهای تو را خواهد گفت؟
فرودود ز فلک مه به بوی این باده
بگویدم که مرا نیز گویمش هیهات
هوش مصنوعی: ماه از آسمان به خاطر بوی این شراب فرود میآید و میگوید که من نیز چیزی را به او نمیگویم، هرگز.
طرب که از تو نباشد بیات میگردد
بیار جام که جان آمدم ز عشق بیات
هوش مصنوعی: هر شادی و خوشی که ناشی از وجود تو نباشد، حالتی کسلکننده پیدا میکند. بیا، جام بگذار که من به عشق تو جانم را تقدیم کردهام و همین عشق زندگیام را به جریان میاندازد.
به پیش دیده من باش تا تو را بینم
که سیر مینشود دیده من از آیات
هوش مصنوعی: همواره در جلوی چشمان من باش تا بتوانم تو را ببینم، چرا که چشمان من هرگز از تماشای زیباییها و نشانهها سیر نمیشوند.
ندانم از سرمستیست شمس تبریزی
که بر لبت زدهام بوسهها و یا بر پات
هوش مصنوعی: من نمیدانم که آیا این بوسهها بر لبهایم از محبت شمس تبریزی ناشی میشود یا از عشق به پای اوست.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۴۷۴ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1399/12/25 04:02
فرامرز غفاری
این بیت از نظر وزنی ایراد داری:
به گرد
خرمن تو جان ها چو مور و ملخ