گنجور

غزل شمارهٔ ۴۷۳

هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست
ما به چمن می‌رویم عزم تماشا که راست
نوبت خانه گذشت نوبت بستان رسید
صبح سعادت دمید وقت وصال و لقاست
ای شه صاحب قران خیز ز خواب گران
مرکب دولت بران نوبت وصل آن ماست
طبل وفا کوفتند راه سما روفتند
عیش شما نقد شد نسیه فردا کجاست
روم برآورد دست زنگی شب را شکست
عالم بالا و پست پرلمعان و صفاست
ای خنک آن را که او رست از این رنگ و بو
زانک جز این رنگ و بو در دل و جان رنگ‌هاست
ای خنک آن جان و دل کو رهد از آب و گل
گرچه در این آب و گل دستگه کیمیاست

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست
ما به چمن می‌رویم عزم تماشا که راست
هوش مصنوعی: در هر لحظه صدای عشق از سمت چپ و راست به ما می‌رسد و ما به سمت باغ می‌رویم تا زیبایی‌ها را تماشا کنیم.
نوبت خانه گذشت نوبت بستان رسید
صبح سعادت دمید وقت وصال و لقاست
هوش مصنوعی: زمان گذشت و حالا نوبت باغستان فرا رسیده است. صبحی پر برکت و خوشبختی فرارسیده که زمان ملاقات و وصال نیز هست.
ای شه صاحب قران خیز ز خواب گران
مرکب دولت بران نوبت وصل آن ماست
هوش مصنوعی: ای فرمانروای بزرگ که قرآن در دست توست، از خواب عمیق بیدار شو و سوار بر مرکبِ قدرت و توانایی‌ات شو، زیرا زمان وصل و ارتباط ما فرا رسیده است.
طبل وفا کوفتند راه سما روفتند
عیش شما نقد شد نسیه فردا کجاست
هوش مصنوعی: در این شعر، اشاره به این است که وفا و صداقت را به صدا درآوردند و جشن و شادی به راه انداختند، اما اکنون باید بدانیم که لذت‌های امروزی ممکن است به زودی تمام شوند و آینده‌ای نامشخص در انتظار ماست. بنابراین باید به فکر آینده و آنچه در پیش است باشیم.
روم برآورد دست زنگی شب را شکست
عالم بالا و پست پرلمعان و صفاست
هوش مصنوعی: من به سوی شب می‌روم و دستم را بلند می‌کنم، شب را شکسته و دنیای بالا و پایین پر از روشنی و زیبایی است.
ای خنک آن را که او رست از این رنگ و بو
زانک جز این رنگ و بو در دل و جان رنگ‌هاست
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که از این ظاهر و جلوه‌ها رها شده است، زیرا فراتر از این ظاهر، در درون و روح انسان، رنگ‌ها و زیبایی‌های دیگری وجود دارد.
ای خنک آن جان و دل کو رهد از آب و گل
گرچه در این آب و گل دستگه کیمیاست
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن کسی که از جسم و دنیای مادی آزاد شده باشد، هرچند که در همین دنیا و مادیات هم چیزهای گرانبهایی وجود دارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۷۳ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۷۳ به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1396/03/07 09:06
اسماعیل اسدی ده میراحمدی

این شعر زیبا و روحیه بخش از حضرت مولانا رو هنرمند گرانقدر خانم سپیده بانو رییس السادت خوندن ک شنیدنش خالی از لطف نیست
منم تقدیمش میکنم ب نامزد عزیزم جهان بانو و همه دوستداران شعر و ادبیات

1396/03/07 09:06
اسماعیل اسدی ده میراحمدی

این