گنجور

غزل شمارهٔ ۴۷۱

پیش چنین ماه‌رو گیج شدن واجبست
عشرت پروانه را شمع و لگن واجبست
هست ز چنگ غمش گوش مرا کش‌مکش
هر دمم از چنگ او تن تننن واجبست
دلو دو چشم مرا گرچه که کم نیست آب
مردمک دیده را چاه ذقن واجبست
دلبرِ چون ماه را هر چه کند می‌رسد
عاشق درگاه را خُلقِ حسَن واجبست
طره خویش ای نگار، خوش به کف من سپار
هر که در این چه فتاد دادِ رسن واجبست
عشق که شهر خوشیست این همه اغیار چیست ؟
حفظ چنین شهر را برج و بدن واجبست
غمزه دزدیده را شحنه غم در پی‌ست
روشنیِ دیده را خوبِ ختن واجبست
عاشق عیسی نه‌ای بی‌خور و خر کی زیی ؟
کالبد مرده را گور و کفن واجبست
مریم جان را مخاض برد به نخل و ریاض
منقطع درد را نزل وطن واجبست
نزل دل بارکش هست ملاقات خوش
ناقه پرفاقه را شرب و عطن واجبست
لطف کن ای کان قند راه دهانم ببند
اشتر سرمست را بند دهن واجبست

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیش چنین ماه‌رو گیج شدن واجبست
عشرت پروانه را شمع و لگن واجبست
هوش مصنوعی: زمانی که با زیبایی همچون ماه‌رو روبرو می‌شویم، شگفت‌زده شدن و مجذوب شدن امری طبیعی است. در عشق و زیبایی، مثل عشق پروانه به شمع، نیاز به مراسم و جشن‌هایی داریم که تجلی‌گر این حس باشند.
هست ز چنگ غمش گوش مرا کش‌مکش
هر دمم از چنگ او تن تننن واجبست
هوش مصنوعی: غم او مرا به شدت درگیر کرده و هر لحظه مانند یک کشمکش باعث آزارم می‌شود. حس می‌کنم باید از دست این درد رها شوم.
دلو دو چشم مرا گرچه که کم نیست آب
مردمک دیده را چاه ذقن واجبست
هوش مصنوعی: دو چشم من هرچند که کم نیستند، اما مانند چاهی عمیق، آب چشم‌ها به اندازه‌ای شکوفا می‌شود که گودالی از آن می‌جوشد.
دلبرِ چون ماه را هر چه کند می‌رسد
عاشق درگاه را خُلقِ حسَن واجبست
هوش مصنوعی: محبت به معشوقی چون ماه باعث می‌شود که هر چه او انجام دهد، عاشق باید با کمال نیکی و ادب به او نزدیک شود.
طره خویش ای نگار، خوش به کف من سپار
هر که در این چه فتاد دادِ رسن واجبست
هوش مصنوعی: ای نگار عزیز، موی زیبایت را به دست من بسپار. هر کسی که در این عشق گرفتار شده باشد، باید به سختی و دشواری آن تن دهد.
عشق که شهر خوشیست این همه اغیار چیست ؟
حفظ چنین شهر را برج و بدن واجبست
هوش مصنوعی: عشق، که محل شادمانی و خوشبختی است، چرا این همه بیگانگان و حاضران بی‌مورد در آن وجود دارند؟ برای نگهداری و حفظ چنین مکانی، باید تقویت و پشتیبانی لازم انجام شود.
غمزه دزدیده را شحنه غم در پی‌ست
روشنیِ دیده را خوبِ ختن واجبست
هوش مصنوعی: نگاه دزدکی و معصومانه باعث ایجاد غم و اندوه می‌شود، و روشنایی چشم‌ها به عشق و زیبایی نیاز دارد.
عاشق عیسی نه‌ای بی‌خور و خر کی زیی ؟
کالبد مرده را گور و کفن واجبست
هوش مصنوعی: اگر عاشق عیسی نیستی، چه نیازی به خوراک و زندگی داری؟ بدن مرده نیاز به قبر و کفن دارد.
مریم جان را مخاض برد به نخل و ریاض
منقطع درد را نزل وطن واجبست
هوش مصنوعی: مریم عزیز به زایمان رفت و درختان و باغ‌ها از او دور شدند. برای آرامش خاطر من، ضروری است که درد را به وطن برسانیم.
نزل دل بارکش هست ملاقات خوش
ناقه پرفاقه را شرب و عطن واجبست
هوش مصنوعی: دل پر از احساسات سنگین، در دیدار با لحظات خوش، مانند شتر نازک‌پایی است که باید نوشیدنی شیرینی را ببیند و به آن دسترسی پیدا کند. در اینجا نوشیدن و لذت بردن از زندگی ضروری و الزامی است.
لطف کن ای کان قند راه دهانم ببند
اشتر سرمست را بند دهن واجبست
هوش مصنوعی: لطفاً ای قند شیرین، به دهان من پایان بده. بستن دهان شتر مست، امری ضروری است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۷۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/11/10 00:02
هنگامه حیدری

در بیت نهم می فرماید:
مریم جان را مخاض ، برد به نخل و ریاض
منقطع درد را، نزل وطن واجبست
مستفاد از آیه 23 سوره مریم:
فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنتُ نَسْیًا مَّنسِیًّا ﴿23﴾
تا درد زایمان او را به سوی تنه درخت‏خرمایی کشانید گفت ای کاش پیش از این مرده بودم و یکسر فراموش‏شده بودم (23)
مخاض: درد زه

1393/11/10 00:02
هنگامه حیدری

در بیت نهم می فرماید:
مریم جان را مخاض، برد به نخل و ریاض
منقطع درد را ، نزل وطن واجبست
مستفاد از آیه 23 سوره مریم:
فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنتُ نَسْیًا مَّنسِیًّا ﴿23﴾
تا درد زایمان او را به سوی تنه درخت‏خرمایی کشانید گفت ای کاش پیش از این مرده بودم و یکسر فراموش‏شده بودم (23)
مخاض : درد زه

1393/11/10 00:02
هنگامه حیدری

در بیت نهم می فرماید:
مریم جان را ،مخاض برد به نخل و ریاض
منقطع درد راریا، نزل وطن واجبست
مستفاد از آیه 23 سوره مریم
فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنتُ نَسْیًا مَّنسِیًّا ﴿23﴾
تا درد زایمان او را به سوی تنه درخت‏خرمایی کشانید گفت ای کاش پیش از این مرده بودم و یکسر فراموش‏شده بودم (23)
مخاض : درد زه

1393/11/10 11:02
هنگامه حیدری

در بیت نهم می فرماید:
مریم جان را مخاض، برد به نخل و ریاض
منقطع درد را، نزل وطن واجبست
مستفاد از آیه ی 23 سوره مریم
فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنتُ نَسْیًا مَّنسِیًّا ﴿23﴾
تا درد زایمان او را به سوی تنه درخت‏خرمایی کشانید گفت ای کاش پیش از این مرده بودم و یکسر فراموش‏ شده بودم (23)
مخاض : درد زه

1394/10/29 01:12
پریسا

در بیت دوم، شاید اشتباه املایی وجود داشته باشد. "تن تتتن" درست است که به اشتباه "تن تننن" نوشته شده است. یعنی بعد از کلمه ی "تن" باید سه عدد ت باشد و سپس یک ن، در حالی که در نسخه ی فعلی سه عدد ن وجود دارد.
از آن جایی که یکی از روش های گفتن وزن اشعار استفاده از تن تتن و امثالهم است، ممکن است این موضوع اشکال تایپی باشد. اما بنده نسخه ی چاپی را در اختیار ندارم که مقایسه کنم.

1400/06/08 16:09
سوفی

سلام خدمت دوستان ادب دوست، 

ممنون میشم اگر کسی معنی مصراع « عشرت پروانه را شمع و لگن واجب است» می‌دونه، لطف کنه و توضیح بده.