غزل شمارهٔ ۴۷
ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا
در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا
جمله به ماه عاشق و ماه اسیر عشق تو
ناله کنان ز درد تو لابه کنان که ای خدا
سجده کنند مهر و مه پیش رخ چو آتشت
چونک کند جمال تو با مه و مهر ماجرا
آمد دوش مه که تا سجده برد به پیش تو
غیرت عاشقان تو نعره زنان که رو میا
خوش بخرام بر زمین تا شکفند جانها
تا که ملک فروکند سر ز دریچه سما
چون که شود ز روی تو برق جهنده هر دلی
دست به چشم برنهد از پی حفظ دیدهها
هر چه بیافت باغ دل از طرب و شکفتگی
از دی این فراق شد حاصل او همه هبا
زرد شدهست باغ جان از غم هجر چون خزان
کی برسد بهار تو تا بنماییش نما
بر سر کوی تو دلم زار نزار خفت دی
کرد خیال تو گذر دید بدان صفت ورا
گفت چگونهای از این عارضه گران بگو
کز تنکی ز دیدهها رفت تن تو در خفا
گفت و گذشت او ز من لیک ز ذوق آن سخن
صحت یافت این دلم یا رب تش دهی جزا
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا
در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا
هوش مصنوعی: ای تو که همچون ماهی در آسمان، کجا میتوان مقایسهای بین تو و آن ماه انجام داد؟ زیبایی و جلوه تو چقدر برتر از آن است!
جمله به ماه عاشق و ماه اسیر عشق تو
ناله کنان ز درد تو لابه کنان که ای خدا
هوش مصنوعی: همه چیز به ماه عشق میورزد و ماه هم در دام عشق تو اسیر شده است. با ناله و تالم از درد تو دعا میکنم و از تو فریاد میزنم که ای خدا.
سجده کنند مهر و مه پیش رخ چو آتشت
چونک کند جمال تو با مه و مهر ماجرا
هوش مصنوعی: خورشید و ماه در مقابل چهره تو به خاک میافتند، زیرا زیبایی تو اینقدر درخشان و بینظیر است که حتی نور آنها را تحت تأثیر قرار میدهد.
آمد دوش مه که تا سجده برد به پیش تو
غیرت عاشقان تو نعره زنان که رو میا
هوش مصنوعی: دیروز ماه آمد و خواست به خاطر تو سجده کند، اما عشقورزان به شدت ناله کردند و اعتراض کردند که نرو.
خوش بخرام بر زمین تا شکفند جانها
تا که ملک فروکند سر ز دریچه سما
هوش مصنوعی: آرام و با محبت بر روی زمین قدم بزن تا جانها شاداب شوند و ملکوت، سرش را از دریچه آسمان پایین بیاورد.
چون که شود ز روی تو برق جهنده هر دلی
دست به چشم برنهد از پی حفظ دیدهها
هوش مصنوعی: زمانی که از زیبایی تو نوری درخشان متجلی میشود، هر قلبی به خاطر حفظ چشمانش به سمت آن نگاه میکند.
هر چه بیافت باغ دل از طرب و شکفتگی
از دی این فراق شد حاصل او همه هبا
هوش مصنوعی: هر چه شادی و سرزندگی از باغ دل من کم شده، نتیجه این جدایی از دیماه است و همه این ناراحتی بیهوده است.
زرد شدهست باغ جان از غم هجر چون خزان
کی برسد بهار تو تا بنماییش نما
هوش مصنوعی: باغ جان به خاطر غم جدایی رنگ باخته و زرد شده است. انتظار بهار تو چه زمانی به پایان میرسد تا زیباییاش را به نمایش بگذارد؟
بر سر کوی تو دلم زار نزار خفت دی
کرد خیال تو گذر دید بدان صفت ورا
هوش مصنوعی: در کنار کوی تو، دلم به شدت بیتاب و ناراحت خوابش برد. دیروز، خیال تو را در حال عبور دیدم و با آن چهرهات به یاد تو افتادم.
گفت چگونهای از این عارضه گران بگو
کز تنکی ز دیدهها رفت تن تو در خفا
هوش مصنوعی: سوال کردهاند که حال تو چگونه است؟ بگو که این مشکل سنگین چه تأثیری بر تو گذاشته، تا جایی که به خاطر کمبود خواب، وجود تو از نظر دیگران ناپدید شده است.
گفت و گذشت او ز من لیک ز ذوق آن سخن
صحت یافت این دلم یا رب تش دهی جزا
هوش مصنوعی: او از کنار من گذشت و صحبت کرد، اما با یاد آن حرف، دل من شاد شد. بار خدا، آیا جزا و پاداشی به من خواهی داد؟
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۴۷ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۷ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۷ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۴۷ به خوانش آرش خیرآبادی
حاشیه ها
1393/08/05 10:11
پیرایه یغمایی
صحت یافت این دلم یا رب تش دهی جزا
تُــش: تو اش ، تو او را
1394/02/26 08:04
مرتضی ( باران)
در بیت ششم مصراع اول
چونک " " شوی " " ز روی تو برق جهنده هر دلی
چونک " " شود " " ز روی تو برق جهنده هر دلی
شاید صحیح باشد
1396/12/07 08:03
حسین حاتمی ابرقویی
از دی این فراق شد حاصل او همه هبا
هبا به معنی غباری که در تابش آفتاب از روزنه دیده میشود.
حاصل او هبا شد = نتیجه کارش از دست رفت