اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دی بنواخت یار من بنده غم رسیده را
داد ز خویش چاشنی جان ستم چشیده را
هوش مصنوعی: دیروز محبوب من با محبت و مهربانی به من رسید و به من که دچار غم و اندوه شده بودم، طعم زندگی را از وجود خود بخشید و به من جانی تازه داد، در حالی که من سختیها و ظلم را تجربه کرده بودم.
هوش فزود هوش را حلقه نمود گوش را
جوش نمود نوش را نور فزود دیده را
هوش مصنوعی: ذهن را پرورش داد و توجه را بهبود بخشید؛ شنیدنش را وادار به تمرکز کرده و خوشی و روشنی به چشمها اضافه کرد.
گفت که ای نزار من خسته و ترسگار من
من نفروشم از کرم بنده خودخریده را
هوش مصنوعی: گفت ای ضعیف و ناتوان، من که خسته و دلتنگ هستم، نمیتوانم این شخصی را که با محبت خریدهام، بفروشم.
بین که چه داد میکند بین چه گشاد میکند
یوسف یاد میکند عاشق کف بریده را
هوش مصنوعی: نگاه کن که یوسف چگونه به یاد عاشقی با دل شکسته، با چه شگفتی و زیبایی خود را نشان میدهد و چه نعمتهایی را به او میدهد.
داشت مرا چو جان خود رفت ز من گمان بد
بر کتفم نهاد او خلعت نورسیده را
هوش مصنوعی: او چون جانش را داشت، از رفتن من نگران شد و بر شانهام گمان بد برد، گویی که لباس تازهای بر تنم کرده است.
عاجز و بیکسم مبین اشک چو اطلسم مبین
در تن من کشیده بین اطلس زرکشیده را
هوش مصنوعی: من در دنیای پر درد و رنج به سر میبرم و در حالی که بیپناهم، اشکهایم مانند تیرهبختی من به شدت در حال جاری شدن است. در درون من، دنیایی از زیبایی و عظمت وجود دارد که به ظاهر درخشان و پر زرق و برق است.
هر که بود در این طلب بس عجبست و بوالعجب
صد طربست در طرب جان ز خود رهیده را
هوش مصنوعی: هر کسی که در جستجوی این موضوع باشد، شگفتانگیز و خارقالعاده است. شادی و سرور بسیار در این مسیر وجود دارد، به ویژه برای کسانی که از خود رسته و جانشان آزاد شده است.
چاشنی جنون او خوشتر یا فسون او
چونک نهفته لب گزد خسته غم گزیده را
هوش مصنوعی: عطر جنون او برای من دلپذیرتر از جادوگریاش است، زیرا در لبخند پنهان او درد و رنجی نهفته است که خسته از غم است.
وعده دهد به یار خود گل دهد از کنار خود
پر کند از خمار خود دیده خون چکیده را
هوش مصنوعی: به محبوبش قول میدهد که از کنار خود گل بیاورد و چشمان اشکآلودش را از حالت مستی پر کند.
کحل نظر در او نهد دست کرم بر او زند
سینه بسوزد از حسد این فلک خمیده را
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و جذاب او مانند کحل براق است و دست لطف و مهربانی بر او میزند. در این میان، دل حسودان از حسادت میسوزد و این دنیا نیز به خاطر کجسلیقگیاش به زحمت افتاده است.
جام می الست خود خویش دهد به مست خود
طبل زند به دست خود باز دل پریده را
هوش مصنوعی: جام افسانهای حقیقت در اختیار آدم مست قرار میگیرد، و او به شادی و تپش زندگی میپردازد و دلهای پریشان را دوباره به زندگی بازمیگرداند.
بهر خدای را خمش خوی سکوت را مکش
چون که عصیده میرسد کوته کن قصیده را
هوش مصنوعی: برای خداوند، به خاطر خودت خاموشی را از بین نبر، زیرا زمانی که خستگی میرسد، شعر را کوتاه کن.
مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن
در مگشا و کم نما گلشن نورسیده را
هوش مصنوعی: در گلستان تازه روییده، در را بر مگشا و کمتر نشان بده.
حاشیه ها
1392/02/12 23:05
امین کیخا
سکوت به دری فغوارگی هم می شود و ساکت فغواره است زیرا مانند فغ ویا بت سخن نمی گوید از ابو شکور
فغفور بودم و فغ پیشم. فغ رفت من بماندم فغواره
1394/02/26 08:04
مرتضی ( باران)
در بیت یازدهم مصراع اول
جام می الست خود خویش دهد به " "سمت" " خود ...
احتمالا واژه ی صحیح " " مست " " می باشد
1398/06/25 17:08
برگ بی برگی
وعده دهد به یار خود ، گل دهد از کنار خود
پر کند از خمار خود ، دیده خون چکیده را
در این بیت زیبا و پر بار مولانا میفرمایند حضرت معشوق به یار برگزیده خود وعده دیدار داده و او را مورد لطف قرار میدهد .گل دهد از کنار خود اشاره به معنویت لطیف و آب حیاتی ست که از جانب او به انسان جویای اصل خود ارزانی میگردد و در مصرع دوم چگونگی حال انسان شایسته ابن همه لطف را توصیف میکند و میفرماید حضرت معشوق چشمان عاشقی را که از آن خون چکیده است مملو از مستی خود خواهد کرد و این خون چکیدن کنایه از رها شدن انسان عاشق به اصل خود از تمامی تعلقات دنیوی و هواهای نفسانی میباشد و سرانجام باید دست از هم ذات پنداشتن خود با چیزهای این جهانی شست تا آنگاه مورد لطف و نوازش حضرتش واقع شد ، و حضرت حافظ میفرمایند :
دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت
الله الله که تلف کرد وکه اندوخته بود
موفق و پایدار باشید