اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کار ندارم جز این کارگه و کارم اوست
لاف زنم لاف لاف چونک خریدارم اوست
هوش مصنوعی: من هیچ کاری به جز این کارگاه ندارم و تنها کسی که به من کمک میکند اوست. من فقط به خاطر او ادعا میکنم و میبالیدم، چون خریدار من خود اوست.
طوطی گویا شدم چون شکرستانم اوست
بلبل بویا شدم چون گل و گلزارم اوست
هوش مصنوعی: من مانند طوطی شکرین سخن میگویم، زیرا او منبع شیرینی و لذت است. همچنین مانند بلبل خوشخوان شدهام، چرا که او همان گل و بوستانی است که من در آن زندگی میکنم.
پر به ملک برزنم چون پر و بالم از اوست
سر به فلک برزنم چون سر و دستارم اوست
هوش مصنوعی: من به خاطر وجود او، میتوانم بر بالای زمین پرواز کنم و با او ارتباط دارم. همچنین، او باعث میشود که به اوج آسمان برسم، چرا که وجودم وابسته به اوست.
جان و دلم ساکنست زانک دل و جانم اوست
قافلهام ایمنست قافله سالارم اوست
هوش مصنوعی: وجود من آرام و مطمئن است زیرا دل و جان من به او تعلق دارند. کاروان زندگیام در امنیت است زیرا رهبریاش با اوست.
بر مثل گلستان رنگرزم خم اوست
بر مثل آفتاب تیغ گهردارم اوست
هوش مصنوعی: زیبایی و جلوهی خمیدهی او به اندازهی رنگهای گلستان است و مانند تیغ آفتاب، قدرت و تیزی دارد.
خانه جسمم چرا سجده گه خلق شد
زانک به روز و به شب بر در و دیوارم اوست
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که جسم انسان به گونهای شده است که محل زندگی و عبادت دیگران است. در واقع، در روز و شب، اطراف او پر از نشانههای خداوند است و همه جا از حضور او خبر میدهد.
دست به دست جز او مینسپارد دلم
زانک طبیب غم این دل بیمارم اوست
هوش مصنوعی: دل من به هیچکس جز او اطمینان ندارد، زیرا او تنها کسی است که میتواند درد و رنج این قلب بیمار را درمان کند.
بر رخ هر کس که نیست داغ غلامی او
گر پدر من بود دشمن و اغیارم اوست
هوش مصنوعی: هر کسی که بر چهرهاش نشانهای از بندگی و وفاداری به من نیست، اگر پدرم هم دشمن باشد، او به من نزدیکتر از دیگران است.
ای که تو مفلس شدی سنگ به دل برزدی
صله ز من خواه زانک مخزن و انبارم اوست
هوش مصنوعی: ای کسی که از فقر و تنگدستی رنج میبری، اگر به دل خود سنگ میزنی و صبوری میکنی، از من درخواست کن. چون من خود دارای گنج و ثروت هستم.
شاه مرا خوانده است چون نروم پیش شاه
منکر او چون شوم چون همه اقرارم اوست
هوش مصنوعی: به خاطر دعوت شاه، وقتی که به ملاقات او نروم، نمیتوانم انکار کنم که او برای من مهم است؛ زیرا تمام اعترافات من به او اشاره دارد.
گفت خمش چند چند لاف تو و گفت تو
من چه کنم ای عزیز گفتن بسیارم اوست
هوش مصنوعی: گفت خاموشی اختیار کن و از خودت زیاد حرف نزن. او پاسخ داد که من چه باید بکنم، ای عزیز؟ چون من خیلی حرف میزنم، این کار به من برمیگردد.
حاشیه ها
سراپا امیدم، سراسر نوید
همه نور چشمم، همایون نبید
به دف راه خوشخفتگان برزنم
بشویم چو سیلاب هر بند و قید
بشورانم از عشق و شیرین کنم
شود تلخ و تند و ترُش ناپدید
بگردم، جهان گرد هم آورم
جهانی دگرگونه سازم فرید
همهخواهی آید، رود خویشخواه
به وحدت برآرند دلها نشید
ز نادر نیابی نشانی دگر
که گم گشت و از وی اثر کس ندید..
در این غزال مولانا از عشق به خداوند که عشق حقیقی است صحبت میکند. از اینکه خدا را دارد احساس قدرت میکند
پر به ملک برزنم چون پر و بالم از اوست
سر به فلک برزنم چون سر و دستارم اوست
جان و دلم ساکنست زانک دل و جانم اوست
قافلهام ایمنست قافله سالارم اوست
در هشتصد سال گذشته هزاران هزار مرید و پیرو داشته . او محبوبیت خودش را بخاطر عشق خودش به خداوند میداند
خانه جسمم چرا سجده گه خلق شد
زانک به روز و به شب بر در و دیوارم اوست
در آخر غزل هم مثل همیشه به خودش یاد آوری میکند که بیشتر از فهم مردمان رموز روحانی را فاش نکند خداوند به او میگوید نگو او جواب میدهد که خیلی چیزها از او دارد که بگوید
گفت خمش چند چند لاف تو و گفت تو
من چه کنم ای عزیز گفتن بسیارم اوست