گنجور

غزل شمارهٔ ۴۶۴

نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست
نوبت لطف و عطاست بحر صفا در صفاست
درج عطا شد پدید غره دریا رسید
صبح سعادت دمید صبح چه نور خداست
صورت و تصویر کیست این شه و این میر کیست
این خرد پیر کیست این همه روپوش‌هاست
چاره روپوش‌ها هست چنین جوش‌ها
چشمه این نوش‌ها در سر و چشم شماست
در سر خود پیچ لیک هست شما را دو سر
این سر خاک از زمین وان سر پاک از سماست
ای بس سرهای پاک ریخته در پای خاک
تا تو بدانی که سر زان سر دیگر به پاست
آن سر اصلی نهان وان سر فرعی عیان
دانک پس این جهان عالم بی‌منتهاست
مشک ببند ای سقا می‌نبرد خنب ما
کوزه ادراک‌ها تنگ از این تنگناست
از سوی تبریز تافت شمس حق و گفتمش
نور تو هم متصل با همه و هم جداست

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست
نوبت لطف و عطاست بحر صفا در صفاست
هوش مصنوعی: زمانی برای دیدار و وصال فرا رسیده است، زمانی برای جمع شدن و تداوم وجود. وقتِ مهربانی و بخشش است و دریاچه صفا در آرامش و صفا به سر می‌برد.
درج عطا شد پدید غره دریا رسید
صبح سعادت دمید صبح چه نور خداست
هوش مصنوعی: در این بیت، به ظهور صبحی روشن و پربرکت اشاره شده است. صبحی که با خود نعمت‌ها و خوشبختی‌هایی را به همراه دارد و دریا به عنوان نمادی از وسعت و فراوانی، در این موقعیت تحت تأثیر نور و زیبایی آن صبح قرار گرفته است. این تصویرنگاری بیانگر آغاز جدیدی است که با امید و روشنی همراه است.
صورت و تصویر کیست این شه و این میر کیست
این خرد پیر کیست این همه روپوش‌هاست
هوش مصنوعی: این شعر به جستجوی هویت و حقیقت اشاره دارد. سوالاتی درباره اینکه این شخصیت‌ها و افرا مختلف چه کسانی هستند، مطرح می‌شود. همچنین به نقش ظواهر و روپوش‌ها در زندگی انسان‌ها اشاره می‌کند، به طوری که ممکن است حقیقت زیر این ظواهر پنهان شده باشد. در نهایت، این بیان نشان‌دهنده‌ی کنجکاوی نسبت به وجود و ماهیت انسان‌هاست.
چاره روپوش‌ها هست چنین جوش‌ها
چشمه این نوش‌ها در سر و چشم شماست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ریشه مشکلات و دردهای ما در درون خودمان و در احساسات و افکارمان نهفته است. به نوعی، اگر به عمق وجود خود بپردازیم و به دنبال راه‌حل‌ها در درون خود باشیم، می‌توانیم به آرامش و شادی واقعی دست پیدا کنیم.
در سر خود پیچ لیک هست شما را دو سر
این سر خاک از زمین وان سر پاک از سماست
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که اگرچه انسان‌ها دارای سر و ذهن پیچیده‌ای هستند و فکر و خیال می‌کنند، اما حقیقت این است که وجود آنها به دو قسمت تقسیم می‌شود: یکی از این سر از خاک و زمین می‌آید و به طور مادی محدود است، و دیگری از آسمان و معنویات است که به آزادی و عوالم بالاتر ارتباط دارد.
ای بس سرهای پاک ریخته در پای خاک
تا تو بدانی که سر زان سر دیگر به پاست
هوش مصنوعی: بسیاری از انسان‌های بی‌گناه برای این زمین و خاک جان خود را داده‌اند، تا تو بفهمی که سرِ آن‌ها، یعنی ارزش و مقامشان، به همین سرزمین وابسته است.
آن سر اصلی نهان وان سر فرعی عیان
دانک پس این جهان عالم بی‌منتهاست
هوش مصنوعی: آن حقیقت اصلی که در دل نهفته است، و آن جنبه ظاهری که آشکار است، نشان می‌دهد که این جهان، دنیایی بی‌پایان و بی‌نهایت است.
مشک ببند ای سقا می‌نبرد خنب ما
کوزه ادراک‌ها تنگ از این تنگناست
هوش مصنوعی: ای سقا، مشک را ببند؛ زیرا کسی نمی‌تواند از این کوزه‌های محدود و تنگ، چیز زیادی برداشت کند. در این شرایط، دسترسی به معارف و دانش‌ها بسیار دشوار است.
از سوی تبریز تافت شمس حق و گفتمش
نور تو هم متصل با همه و هم جداست
هوش مصنوعی: از طرف تبریز، نور شمس حقیقت تابید و من به او گفتم که نور تو هم به همه جا مربوط می‌شود و هم از دیگران متمایز است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۶۴ به خوانش مسعود طالبیان
غزل شمارهٔ ۴۶۴ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۴۶۴ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۶۴ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"صبح سعادت"
با صدای بهزاد (آلبوم تاب بنفشه)

حاشیه ها

1395/11/06 12:02
رسول

ممنون میشم کسی در مورد بیت دو توضیح بده، خصوصا مصرع دومش...

1395/11/08 17:02
وفایی

سلام آقای رسول . در مورد مصراع دوم بیت دوم حق با شماست : نقصی در آن وجود دارد. در دیوان شمس من( که چاپ پیش از انقلاب است) ، بعد از چه علامت سوال گذاشته. یعنی به این صورت نوشته: " صبح سعادت دمید صبح چه؟ نور خداست " که دیگر معنی آن بدیهی می شود: صبح سعادت دمید. صبح چه است؟ صبح کدام است؟ نور خدا دمیده !

1399/07/06 00:10
همایون

عرفان نوینی که پس از ملاقات و دوستی و پیوند شمس و جلال دین پدید آمد عرفان وصل و یگانگی انسان است که اختلافات این سری را محو و ناپدید میسازد و گوناگونی و سروری و درخشندگی آن سری را برجسته میسازد، به انسان یک سر جدید عطا میکند تا با آن آفتاب گونه شود و از تاریکی و چشم صورت بین که با خورشید و نور بیرون می بیند و همیشه روپوش ها نصیب او میشود، جدا شود و با چشم آن سر که چشمه جوش و نوش است ببیند و زنده بودن و با دوست بودن و سخن گفتن را تجربه کند

1402/06/10 10:09
رضا از کرمان

سلام 

از ترکیب این غزل با غزل قبلی ترانه ای با نام صبح سعادت در آلبوم تاب بنفشه توسط خواننده خوش صدای هم استانی  خودمان جناب بهزاد  به زیبایی تمام اجرا شده ویکی از آثار بیاد ماندنی از ایشان  است .

        نفسش گرم