گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۴

جان سوی جسم آمد و تن سوی جان نرفت
وان سو که تیر رفت حقیقت کمان نرفت
جان چست شد که تا بپرد وین تن گران
هم در زمین فروشد و بر آسمان نرفت
جان میزبان تن شد در خانه گلین
تن خانه دوست بود که با میزبان نرفت
در وحشتی بماند که تن را گمان نبود
جان رفت جانبی که بدان جا گمان نرفت
پایان فراق بین که جهان آمد این جهان
اندر جهان کی دید کسی کز جهان نرفت
مرگت گلو بگیرد تو خیره سر شوی
گویی رسول نامد وین را بیان نرفت
در هر دهان که آب از آزادیم گشاد
در گور هیچ مور ورا در دهان نرفت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان سوی جسم آمد و تن سوی جان نرفت
وان سو که تیر رفت حقیقت کمان نرفت
هوش مصنوعی: روح به جسم پیوست و بدن هرگز به سوی روح نرنگشت، و آن طرف که تیر رفت، حقیقت کمان جاودانه باقی ماند.
جان چست شد که تا بپرد وین تن گران
هم در زمین فروشد و بر آسمان نرفت
هوش مصنوعی: جان انسان به پرواز در می‌آید و این جسم سنگین تنها در زمین باقی می‌ماند و به آسمان نمی‌رود.
جان میزبان تن شد در خانه گلین
تن خانه دوست بود که با میزبان نرفت
هوش مصنوعی: جان میهمان در دل این خانه به گل و سرسبزی می‌نشیند، اما تن او در خانه‌ای است که با دوستی جدا شده است.
در وحشتی بماند که تن را گمان نبود
جان رفت جانبی که بدان جا گمان نرفت
هوش مصنوعی: در حالتی از ترس و وحشت قرار دارد که بدن نمی‌تواند به آن پی ببرد و جان از جایی رفته که هیچ تصوری از آن ندارد.
پایان فراق بین که جهان آمد این جهان
اندر جهان کی دید کسی کز جهان نرفت
هوش مصنوعی: جدا شدن از معشوق به پایان رسیده است. در این دنیا کجا کسی را دیده‌اید که از این دنیا رفته و به دنیای دیگری نرفته باشد؟
مرگت گلو بگیرد تو خیره سر شوی
گویی رسول نامد وین را بیان نرفت
هوش مصنوعی: اگر مرگ تو را در چنگال خودش بگیرد، تو همچنان stubborn و سرسخت به نظر می‌رسی، گویی هیچ پیامی از جانب فرستاده‌ای نیامده و این موضوع قابل بیان نیست.
در هر دهان که آب از آزادیم گشاد
در گور هیچ مور ورا در دهان نرفت
هوش مصنوعی: در هر دهانی که آب به راحتی جاری شود، در خاک هیچ موری پا به میان نمی‌گذارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۵۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/11/09 12:02
هنگامه حیدری

در بیت آخر می فرماید:
در هر دهان که آب از آزاد، یم گشاد
در گور هیچ مور ورا در دهان نرفت
بهتر است در نگارش میان ازاد و یم، کاما گذاشته شود.
آب از کسی یا چیزی یا جایی گشادن: معنی کنایی نفع و فایده یا مددی از کسی یا چیزی یا جایی رسیدن را افاده می کند.
می فرماید : در هر دهان که آب از دریای آزاد رسید و نفعی از دریای وجود لایزالی به هر دهانی رسید، هیچ موری در آن دهان در تاریکنای گور نخواهد رفت.
در مجموع هر دهانی که معطر به عنابات ویژه ی حضرت حق شد، از گور ترسی نخواهد داشت.

1397/01/13 01:04
همایون

از شعر‌های مشکوک است، که ممکن است به دیوان شمس وارد شده باشد یا از شعر‌های قدیمی‌ است که با عرفان نوین شمسی‌ جلالی فاصله بسیار دارد

1403/03/27 02:05
مهر و ماه

درود بر شما 

بیشتر توضیح بفرمایید

چرا فاصله دارد؟

1403/08/13 11:11
همایون

دریافت جلال‌دین و عرفان او پس از آشنایی با شمس و یکی شدن با او از جدایی ها دور میشود و بسوی آمیختگی می‌رود، جدا کردن ها کار عقل است کوچک را از بزرگ و سفید را از سیاه و تن را از جان و روش را از تاریک جدا میکند و شناخت ساده و آسان را طلب میکند این شناخت به مستی نیاز ندارد و کار هشیاران است  شناخت مستی بخش در آمیختگی و بی مرزی پدیدار میگردد