غزل شمارهٔ ۴۳۳
اندر این جمع شررها ز کجاست
دود سودای هنرها ز کجاست
من سر رشته خود گم کردم
کاین مخالف شده سرها ز کجاست
گر نه دلهای شما مختلفند
در من از جنگ اثرها ز کجاست
گر چو زنجیر به هم پیوستیم
این فروبستن درها ز کجاست
گر نه صد مرغ مخالف این جاست
جنگ و برکندن پرها ز کجاست
ساقیا باده به پیش آر که می
خود بگوید که دگرها ز کجاست
تو اگر جرعه نریزی بر خاک
خاک را از تو خبرها ز کجاست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اندر این جمع شررها ز کجاست
دود سودای هنرها ز کجاست
هوش مصنوعی: در این جمع، آتش و شعلهها از کجا به وجود آمدهاند و بخار و دود عشق به هنر از کجا سرچشمه میگیرد؟
من سر رشته خود گم کردم
کاین مخالف شده سرها ز کجاست
هوش مصنوعی: من در پیدا کردن راه و هدف خود سردرگم شدم، زیرا این وضعیت ناهنجار و معکوس، سبب شده است که سرها و افکار مردم به سمت نادرستی برود.
گر نه دلهای شما مختلفند
در من از جنگ اثرها ز کجاست
هوش مصنوعی: اگر دلهای شما با هم متفاوت است، پس نشانههای جنگ در من از کجا آمده است؟
گر چو زنجیر به هم پیوستیم
این فروبستن درها ز کجاست
هوش مصنوعی: اگر ما مانند زنجیر به هم وصل شدهایم، پس این بسته شدن درها از کجا ناشی میشود؟
گر نه صد مرغ مخالف این جاست
جنگ و برکندن پرها ز کجاست
هوش مصنوعی: اگر اینجا صدای بسیار مرغهای مخالف نیست، پس جنگ و درگیری و کنده شدن پرها از کجا ناشی میشود؟
ساقیا باده به پیش آر که می
خود بگوید که دگرها ز کجاست
هوش مصنوعی: ای ساقی، جام شراب را به جلو بیاور، چون خودش میگوید که دیگر شرابها از کجا هستند.
تو اگر جرعه نریزی بر خاک
خاک را از تو خبرها ز کجاست
هوش مصنوعی: اگر تو جرعهای از می را بر زمین نریزی، زمین هم از وجود تو خبر ندارد و نمیداند که تو کجایی.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۴۳۳ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/03/24 14:05
سینا فارسیان
با درود و عرض ادب
در مصرع آخر بجای خبرها از اثرها هم استفاده شده
خاک را از تو اثرها ز کجاست...
البته هردو درسته
1399/12/08 16:03
علی
با سلام
پیرو این شعر داستانی هست به نقل از استاد دکتر قمشه ای
: زاهدی بعد از سالیان دراز ذکر گفتن دچار تردید میشه که چرا خداوند جوابش نمیده.
شبی حضرت خضر به خوابش میاد و میگه همین ذکر گفتن تو لبیک ماست(خداوند) که تکمیل کننده ی این داستان بیت آخر شعر می باشد.
با تشکر فراوان.