گنجور

غزل شمارهٔ ۴۲۴

دلبری و بی‌دلی اسرار ماست
کار کار ماست چون او یار ماست
نوبت کهنه فروشان درگذشت
نوفروشانیم و این بازار ماست
نوبهاری کو جهان را نو کند
جان گلزارست اما زار ماست
عقل اگر سلطان این اقلیم شد
همچو دزد آویخته بر دار ماست
آنک افلاطون و جالینوس ماست
پرفنا و علت و بیمار ماست
گاو و ماهی ثری قربان ماست
شیر گردونی به زیر بار ماست
هر چه اول زهر بد تریاق شد
هر چه آن غم بد کنون غمخوار ماست
دعوی شیری کند هر شیرگیر
شیرگیر و شیر او کفتار ماست
ترک خویش و ترک خویشان می‌کنیم
هر چه خویش ما کنون اغیار ماست
خودپرستی نامبارک حالتی‌ست
کاندر او ایمان ما انکار ماست
هر غزل کان بی‌من آید خوش بود
کاین نوا بی‌فر ز چنگ و تار ماست
شمس تبریزی به نور ذوالجلال
در دو عالم مایه اقرار ماست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلبری و بی‌دلی اسرار ماست
کار کار ماست چون او یار ماست
هوش مصنوعی: محبت و بی‌خیالی ما، همگی به خاطر یکدیگر است، زیرا او محبوب من است و تمام کارهای ما به او مربوط می‌شود.
نوبت کهنه فروشان درگذشت
نوفروشانیم و این بازار ماست
هوش مصنوعی: زمانه به روزگار کهنه‌فروشان پایان داده و اکنون نوبت به ما نوفروشان رسیده است و اینجا بازار ماست.
نوبهاری کو جهان را نو کند
جان گلزارست اما زار ماست
هوش مصنوعی: بهار تازه‌ای که دنیا را زنده و شاداب می‌کند، مانند باغی پر از گل و زندگی است، اما حال و روز ما بسیار افسرده و خراب است.
عقل اگر سلطان این اقلیم شد
همچو دزد آویخته بر دار ماست
هوش مصنوعی: اگر عقل و تفکر به عنوان حاکم بر زندگی ما درآید، مانند دزدی است که به دار آویخته شده، در حالتی از ضعف و ناتوانی قرار دارد.
آنک افلاطون و جالینوس ماست
پرفنا و علت و بیمار ماست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ما با افلاطون و جالینوس، دو فیلسوف و دانشمند بزرگ، روبه‌رو هستیم که به نوعی نمایانگر دانش و علم در زندگی ما هستند، اما در عین حال، وجود آنها نشان‌دهنده ناپایداری و مشکلاتی است که ما با آن‌ها مواجه‌ایم.
گاو و ماهی ثری قربان ماست
شیر گردونی به زیر بار ماست
هوش مصنوعی: گاو و ماهی برای ما فدای راه و نام ما هستند و شیر آسمانی نیز زیر بار و زحمت ما قرار دارد.
هر چه اول زهر بد تریاق شد
هر چه آن غم بد کنون غمخوار ماست
هوش مصنوعی: هرچه در ابتدا زهر و مضر به نظر می‌رسید، حالا تبدیل به پادزهر شده است؛ هرچه آن غم و اندوه بد بود، اکنون در کنار ما، حامی ماست.
دعوی شیری کند هر شیرگیر
شیرگیر و شیر او کفتار ماست
هوش مصنوعی: هر شیرگیر که ادعای شجاعت می‌کند، در واقع شیر است، ولی حقیقت این است که او مثل کفتار است و بارش تنها از ماست است.
ترک خویش و ترک خویشان می‌کنیم
هر چه خویش ما کنون اغیار ماست
هوش مصنوعی: ما از خود و بستگان‌مان جدا می‌شویم، چون همه کسانی که امروزه با ما هستند، برای ما غریبه‌اند.
خودپرستی نامبارک حالتی‌ست
کاندر او ایمان ما انکار ماست
هوش مصنوعی: خودپرستی یک حالت ناپسند است که در آن ایمان ما به چیزهای خوب و درست زیر سوال می‌رود.
هر غزل کان بی‌من آید خوش بود
کاین نوا بی‌فر ز چنگ و تار ماست
هوش مصنوعی: هر غزلی که بدون حضور من بیاید، خوشایند است، زیرا این نغمه از چنگ و تار ما، بی‌فریاد است.
شمس تبریزی به نور ذوالجلال
در دو عالم مایه اقرار ماست
هوش مصنوعی: شمس تبریزی، منبع روشنی و عظمت در دو جهان، باعث اعتراف و اذعان ما به حقیقت وجود است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۲۴ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۲۴ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۲۴ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1395/05/16 23:08
رضا اهور

آفرین بر حضرت مولاتا خداوندگار عارفان وچراغ پر فروغ راه حقیقت.ببیتید چگونه همه چیز را دگر گون نظاره میکنند.!
مثلا" کهنه فروش را نوفروش. عقل را دزد. زهر را تریاق.وو..
بهر حال نباید به این غزل توضیح نوشت .باید آنرا بارها خواند وخواند...

1395/12/24 20:02
bardia darab

من عاشق این بیت شدم و اولین بار این غزل را با تفسیر " شفیعی کد کنی " خواندم و لذت بردم :
خود پرستی نامبارک حالتی است کاندر او ایمان ما انکار ماست

1395/12/24 20:02
bardia darab

من عاشق این بیت شدم و اولین بار این غزل را با تفسیر " شفیعی کد کنی " خواندم و لذت بردم :
خود پرستی نامبارک حالتی است
کاندر او ایمان ما انکار ماست