غزل شمارهٔ ۴۲۰
ذوق روی ترشش بین که ز صد قند گذشت
گفت بس چند بود گفتمش از چند گذشت
چون چنین است صنم پند مده عاشق را
آهن سرد چه کوبی که وی از پند گذشت
تو چه پرسیش که چونی و چگونه است دلت
منزل عشق از آن حال که پرسند گذشت
آن چه روی است که ترکان همه هندوی ویند
ترک تاز غم سودای وی از چند گذشت
آن کف بحر گهربخش وراء النهر است
روضه خوی وی از سغد سمرقند گذشت
خارش حرص و طمع در جگر و جانش افکند
چون نسیم کرمش بر دل خرسند گذشت
ذوق دشنام وی از شهد ثنا بیش آمد
لطف خار غم او را گل خوش خند گذشت
گر در بسته کند منع ز هفتاد بلا
تا که این سیل بلا آمد و از بند گذشت
هر کی عقد و حل احوال دل خویش بدید
بند هستی بشکست او و ز پیوند گذشت
مرد چونک به کف آورد چنین در یتیم
خاطر او ز وفای زن و فرزند گذشت
بس که از قصه خوبش همه در فتنه فتند
کاین مقالات خوش از فهم خردمند گذشت
غزل شمارهٔ ۴۱۹: بوسهای داد مرا دلبر عیار و برفتغزل شمارهٔ ۴۲۱: ساقیا این می از انگور کدامین پُشتهست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ذوق روی ترشش بین که ز صد قند گذشت
گفت بس چند بود گفتمش از چند گذشت
هوش مصنوعی: بسته به اینکه چقدر شیرینی در زندگی وجود دارد، میتوان به زیباییها و تلخیها واکنش نشان داد. وقتی روی ترش او را دیدم، متوجه شدم که از تمام شیرینیها گذشته و به او گفتم که آیا هنوز هم تلخیهای زندگی را تحمل میکند؟
چون چنین است صنم پند مده عاشق را
آهن سرد چه کوبی که وی از پند گذشت
هوش مصنوعی: اگر چنین است که محبوب به خود مشغول است، به عاشق نصیحت نکن. این دل، آهن سردی است که هرگونه نصیحت و پند به آن بیفایده است، چون او به این نصیحتها بیاعتناست و از آنها گذشته است.
تو چه پرسیش که چونی و چگونه است دلت
منزل عشق از آن حال که پرسند گذشت
هوش مصنوعی: تو چرا از حال دل من میپرسی، در حالی که منزل عشق به قدری عمیق است که دیگر نیازی به پرسیدن نیست.
آن چه روی است که ترکان همه هندوی ویند
ترک تاز غم سودای وی از چند گذشت
هوش مصنوعی: آنچه که به چشم میآید، این است که ترکها همه عاشق و شیدای او هستند، و این حس عاشقانه و غمگینی که به دل دارند، نشاندهندهی گذر زمان است.
آن کف بحر گهربخش وراء النهر است
روضه خوی وی از سغد سمرقند گذشت
هوش مصنوعی: آن سطح دریا که گوهرها را به ما میدهد، فراتر از رودخانه است و باغ او از سغد تا سمرقند گسترش یافته است.
خارش حرص و طمع در جگر و جانش افکند
چون نسیم کرمش بر دل خرسند گذشت
هوش مصنوعی: حرص و طمع به جان و دل او تأثیر گذاشت، مانند نسیمی که بر دل شاداب و خوشحال میگذرد.
ذوق دشنام وی از شهد ثنا بیش آمد
لطف خار غم او را گل خوش خند گذشت
هوش مصنوعی: شور و شوق او از دشنام، شیرینتر از عسل ستایش است و نیکیهای او به اندازهای است که غم و دردش را به گل خوشی و خنده تبدیل کرده است.
گر در بسته کند منع ز هفتاد بلا
تا که این سیل بلا آمد و از بند گذشت
هوش مصنوعی: اگر در برابر مشکلات و بلاها بسته باشد، تا زمانی که این سیل بلا بیاید و از مرزها عبور کند.
هر کی عقد و حل احوال دل خویش بدید
بند هستی بشکست او و ز پیوند گذشت
هوش مصنوعی: هر کسی که وضعیت و حال دل خود را مشاهده کرد، از قید و بند هستی رها شد و از وابستگیها گذشت.
مرد چونک به کف آورد چنین در یتیم
خاطر او ز وفای زن و فرزند گذشت
هوش مصنوعی: مردی که به قدرت و ثروت دست یافته، نسبت به یتیمان دلسوزی میکند و از محبت و وفاداری همسر و فرزندانش غافل نمیشود.
بس که از قصه خوبش همه در فتنه فتند
کاین مقالات خوش از فهم خردمند گذشت
هوش مصنوعی: چنان داستان زیبای او پرشور و شوق است که همه به اشتباه در آن میغلتند، و این گفتارهای دلنواز از درک و فهم عاقلانه فراتر رفته است.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۴۲۰ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۲۰ به خوانش نازنین بازیان
غزل شماره420 به خوانش فاطمه نوروزی
حاشیه ها
1391/07/02 08:10
ارجمندی
بیتششم جان است نه جانش
1400/07/11 23:10
سوشی
مخ ادم سوت میکشه اینارو میخونه، به حق این مقالات خوش از فهم خردمند گذشت 🤯