گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۶

مطرب و نوحه گر عاشق و شوریده خوش است
نبود بسته بود رسته و روییده خوش است
تف و بوی جگر سوخته و جوشش خون
گرد زیر و بم مطرب به چه پیچیده خوش است
ز ابر پرآب دو چشمش ز تصاریف فراق
بر شکوفه رخ پژمرده بباریده خوش است
بنگر جان و جهان ور نتوانی دیدن
این جهان در هوسش درهم و شوریده خوش است
پیش دلبر بنهادن سر سرمست سزا است
سر او را کف معشوق بمالیده خوش است
دیدن روی دلارام عیان سلطانی است
هم خیال صنم نادره در دیده خوش است
این سعادت ندهد دست همیشه اما
دیدن آن مه جان ناگه و دزدیده خوش است
عشق اگر رخت تو را برد به غارت خوش باش
پیش آن یوسف زیبا کف ببریده خوش است
بس کن ار چه که اراجیف بشیر وصل است
وصل همچون شکر ناگه بشنیده خوش است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مطرب و نوحه گر عاشق و شوریده خوش است
نبود بسته بود رسته و روییده خوش است
هوش مصنوعی: موسیقی‌دان و نوحه‌خوان، عاشق و دیوانه، در کار خود خوشحال و خوشبخت هستند. آزادند، رها هستند و رشد کرده‌اند، که این نیز بسیار خوب است.
تف و بوی جگر سوخته و جوشش خون
گرد زیر و بم مطرب به چه پیچیده خوش است
هوش مصنوعی: بوی گوشت سوخته و خونی که به خاطر درد و مصیبت به جوش آمده، در کنار صدای خوش ساز و نوازنده، چه حال و هوای دلنشینی به وجود آورده است.
ز ابر پرآب دو چشمش ز تصاریف فراق
بر شکوفه رخ پژمرده بباریده خوش است
هوش مصنوعی: چشمان او مانند ابرهای پرباران، به خاطر غم فراق، بر گلبرگ‌های پژمرده می‌بارند و این بارش، خوشایند و زیباست.
بنگر جان و جهان ور نتوانی دیدن
این جهان در هوسش درهم و شوریده خوش است
هوش مصنوعی: به جهان و روح خود نگاه کن. اگر نتوانی این جهان را ببینی، بهتر است که در آرزوی آن به زندگی ادامه دهی.
پیش دلبر بنهادن سر سرمست سزا است
سر او را کف معشوق بمالیده خوش است
هوش مصنوعی: گذاشتن سر بر دامان معشوق در حال سرخوشی چیزی شایسته است و خوشایند این است که دستان محبوب بر سر عاشق نوازش شود.
دیدن روی دلارام عیان سلطانی است
هم خیال صنم نادره در دیده خوش است
هوش مصنوعی: دیدن چهره محبوبی زیبا و دلربا مانند دیدن یک پادشاه است، و تصور کردن محبوبی نادر و خاص در ذهن نیز بسیار خوشایند است.
این سعادت ندهد دست همیشه اما
دیدن آن مه جان ناگه و دزدیده خوش است
هوش مصنوعی: این خوشبختی همیشه به دست نمی‌آید، اما دیدن آن معشوق زیبا ناگهانی و به طور ناخواسته، لذت‌بخش است.
عشق اگر رخت تو را برد به غارت خوش باش
پیش آن یوسف زیبا کف ببریده خوش است
هوش مصنوعی: اگر عشق تو را به سرقت ببرد و از تو بگریزد، خوشحال باش که حتی در برابر آن یوسف زیبا که دستش بریده است، می‌توانی از او چیزهای زیبا ببینی و لذت ببری.
بس کن ار چه که اراجیف بشیر وصل است
وصل همچون شکر ناگه بشنیده خوش است
هوش مصنوعی: دیگر بس کن از این حرف‌های بی‌محتوا، چون بشارت وصال را می‌دهند. وصالی که مثل شکر شیرین و ناگهانی خوشایند است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۱۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۱۶ به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1394/11/02 17:02
ع.م

آیا مولوی فتیش داشته؟