غزل شمارهٔ ۴۱۵
تشنه بر لب جو بین که چه در خواب شدست
بر سر گنج گدا بین که چه پرتاب شدست
ای بسا خشک لبا کز گره سحر کسی
در ارس بیخبر از آب چو دولاب شدست
چشم بند ار نبدی که گرو شمع شدی
کآفتاب سحری ناسخ مهتاب شدست
ترسد ار شمع نباشد بنبیند مه را
دل آن گول از این ترس چو سیماب شدست
چون سلیمان نهان است که دیوانش دل است
جان محجوب از او مفخر حجاب شدست
ای بسا سنگ دلا که حجرش لعل شدست
ای بسا غوره در این معصره دوشاب شدست
این چه مشاطه و گلگونه غیب است کز او
زعفرانی رخ عشاق چو عناب شدست
چند عثمان پر از شرم که از مستی او
چون عمر شرم شکن گشته و خطاب شدست
طرفه قفال کز انفاس کند قفل و کلید
من دکان بستم کو فاتح ابواب شدست
غزل شمارهٔ ۴۱۴: روز و شب خدمت تو بیسر و بیپا چه خوشستغزل شمارهٔ ۴۱۶: مطرب و نوحه گر عاشق و شوریده خوش است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تشنه بر لب جو بین که چه در خواب شدست
بر سر گنج گدا بین که چه پرتاب شدست
هوش مصنوعی: نوشیدنیی بر لب چشمه قرار دارد و کسی که گرسنه است را به تصویر میکشد که در خواب به آرامش رسیده است. همچنین، فردی که به دارایی نیاز دارد را نشان میدهد که به طور ناگهانی از موقعیت خود دور شده و به زمین افتاده است.
ای بسا خشک لبا کز گره سحر کسی
در ارس بیخبر از آب چو دولاب شدست
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که به نظر میرسد در زندگی خود موفق نمیشوند، ممکن است در واقع از نعمتهای زندگی بیخبر باشند و در عذاب باشند، همانطور که چرخ آبکشی در دشت بدون آنکه از آب آگاه باشد، در حرکت است.
چشم بند ار نبدی که گرو شمع شدی
کآفتاب سحری ناسخ مهتاب شدست
هوش مصنوعی: اگر چشمانت را نبندی، مانند شمعی خواهی شد که در روشنایی آفتاب سحر، نور ماه را که از شب آمده، از دست میدهد.
ترسد ار شمع نباشد بنبیند مه را
دل آن گول از این ترس چو سیماب شدست
هوش مصنوعی: اگر شمعی نباشد، دل آن زاهد از ترس نمیتواند ماه را ببیند و به همین دلیل مانند جیوه بیثبات و لرزان شده است.
چون سلیمان نهان است که دیوانش دل است
جان محجوب از او مفخر حجاب شدست
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره به وجود پنهانی و عمیق احساسات انسانی دارد. شاعر از سلیمان به عنوان نماد حکمت و قدرت یاد میکند و به این نکته پرداخته که دلی آکنده از عشق و تمایلات عمیق، چنان تحت حجاب و پوشش است که به سختی میتواند خود را نمایان کند. به عبارت دیگر، روابط عاطفی و وجود درونی انسان، گاهی به دلیل حجابهای اجتماعی یا فردی، از دید دیگران دور میماند.
ای بسا سنگ دلا که حجرش لعل شدست
ای بسا غوره در این معصره دوشاب شدست
هوش مصنوعی: بسیاری از سنگهای سخت و بیارزش ممکن است با گذر زمان تبدیل به جواهرات گرانبها شوند، و همچنین برخی از میوههای نارس و تلخ میتوانند به شیرینی و خوشمزهترین فراوردهها تبدیل شوند.
این چه مشاطه و گلگونه غیب است کز او
زعفرانی رخ عشاق چو عناب شدست
هوش مصنوعی: این چه آرایش و زیبایی پنهانی است که موجب شده چهره عاشقان زعفرانی و مانند میوه عناب شود؟
چند عثمان پر از شرم که از مستی او
چون عمر شرم شکن گشته و خطاب شدست
هوش مصنوعی: چند نفر از عثمانها که به خاطر شرم خود گاهی مثل عمر، دچار ذلت و بیاحترامی میشوند، بر اثر مستی و ناتوانیهای خود، به جایی رسیدهاند که مورد خطاب قرار گرفتهاند.
طرفه قفال کز انفاس کند قفل و کلید
من دکان بستم کو فاتح ابواب شدست
هوش مصنوعی: مردی با دقت و استعداد همچون یک قفلساز، از نفسهایش قفل و کلید میسازد و درب مغازهام را بستهام، چرا که او کسی است که دروازهها را میگشاید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۴۱۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1387/07/15 21:10
در مصرع اول بیت اول «تشنه» با «تشنهلب» جایگزین شد (حدسی).
1387/07/16 18:10
رسته
بیت اول مصرع اول
در چاپ فروزانفر چنین است :
" تشنه بر لب جو بین که چه در خواب شدست"
ولی نقص وزنی دارد.
ظاهرا متن ری را هم از روی چاپ فروزانفر است
---
پاسخ: ممنون، پس متن را به حالت سابق بازگرداندیم.
1394/07/14 00:10
صدری
تشنه را با کسره "ه" بخوانید وزن درست میشود
تشنهِ بر لب جو بین که چه در خواب شدست.
یعنی :آنکه در کنار جوی ، ولی تشنه است.