گنجور

غزل شمارهٔ ۳۹

آه که آن صدر سرا می‌ندهد بار مرا
می‌نکند محرم جان محرم اسرار مرا
نغزی و خوبی و فرش آتش تیز نظرش
پرسش همچون شکرش کرد گرفتار مرا
گفت مرا مهر تو کو رنگ تو کو فر تو کو
رنگ کجا ماند و بو ساعت دیدار مرا
غرقه جوی کرمم بنده آن صبحدمم
کان گل خوش بوی کشد جانب گلزار مرا
هر که به جوبار بود جامه بر او بار بود
چند زیانست و گران خرقه و دستار مرا
ملکت و اسباب کز این ماه رخان شکرین
هست به معنی چو بود یار وفادار مرا
دستگه و پیشه تو را دانش و اندیشه تو را
شیر تو را بیشه تو را آهوی تاتار مرا
نیست کند هست کند بی‌دل و بی‌دست کند
باده دهد مست کند ساقی خمار مرا
ای دل قلاش مکن فتنه و پرخاش مکن
شهره مکن فاش مکن بر سر بازار مرا
گر شکند پند مرا زفت کند بند مرا
بر طمع ساختن یار خریدار مرا
بیش مزن دم ز دوی دو دو مگو چون ثنوی
اصل سبب را بطلب بس شد از آثار مرا

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آه که آن صدر سرا می‌ندهد بار مرا
می‌نکند محرم جان محرم اسرار مرا
هوش مصنوعی: اوو آهسته به صدری اشاره دارد که باری سنگین بر دوش او می‌گذارد و آن شخص نمی‌تواند به اسرار درون او پی ببرد و او را درک کند.
نغزی و خوبی و فرش آتش تیز نظرش
پرسش همچون شکرش کرد گرفتار مرا
هوش مصنوعی: زیبایی و نیکویی او مانند فرشی از آتش است که نگاه تند او سوالاتی را به وجود می‌آورد و مانند شیرینی شکر، مرا به دام انداخته است.
گفت مرا مهر تو کو رنگ تو کو فر تو کو
رنگ کجا ماند و بو ساعت دیدار مرا
هوش مصنوعی: گفتی محبت تو کجاست، رنگ تو کجاست، زیبایی و جلوه‌ات کجاست؟ بگو آن عطر و زیبایی کجا رفتند، وقتی که زمان دیدار من فرا رسید؟
غرقه جوی کرمم بنده آن صبحدمم
کان گل خوش بوی کشد جانب گلزار مرا
هوش مصنوعی: من به خاطر لطافت و زیبایی گل‌ها، در جوی کرم زندگی غرق شده‌ام و مانند صبحی که بوی خوش گل‌ها را به سمت باغ می‌کشاند، به سوی باغ دلکش و شگفت‌انگیز می‌روم.
هر که به جوبار بود جامه بر او بار بود
چند زیانست و گران خرقه و دستار مرا
هوش مصنوعی: هر کسی که در کنار رودخانه است، لباسش بر روی او سنگینی می‌کند. برای من، هزینه‌ها و بار سنگین رخت و کلاهم چه قدر زیاد است.
ملکت و اسباب کز این ماه رخان شکرین
هست به معنی چو بود یار وفادار مرا
هوش مصنوعی: زندگی و دنیایی که از زیبایی‌های چهره محبوبم الهام گرفته است، چه ارزشی دارد وقتی که دوستی وفادار در کنارم نباشد؟
دستگه و پیشه تو را دانش و اندیشه تو را
شیر تو را بیشه تو را آهوی تاتار مرا
هوش مصنوعی: توانایی و مهارت تو به اندازه‌ی دانش و تفکر توست. تو مانند شیری هستی در دشت و جنگل، و من به مانند آهویی هستم از سرزمین تاتار.
نیست کند هست کند بی‌دل و بی‌دست کند
باده دهد مست کند ساقی خمار مرا
هوش مصنوعی: محبت و عشق، به زندگی ما روح تازه‌ای می‌بخشد و حتی بدون داشتن دل یا دست، قادر است ما را پر از احساس کند. ساقی با نوشیدنی‌اش حال مرا تسکین می‌دهد و به من حال مستی می‌دهد.
ای دل قلاش مکن فتنه و پرخاش مکن
شهره مکن فاش مکن بر سر بازار مرا
هوش مصنوعی: ای دل، غیبت و دعوا را کنار بگذار و سعی نکن که من را در میان مردم شناساندی. رازها و مشکلات را سر افراز نکن و اجازه نده که دیگران از آن باخبر شوند.
گر شکند پند مرا زفت کند بند مرا
بر طمع ساختن یار خریدار مرا
هوش مصنوعی: اگر نصیحت من را بشکند، مرا به زنجیر می‌کشد؛ زیرا امید به اینکه محبوبم مرا بخرد، مرا به این وضع کشانده است.
بیش مزن دم ز دوی دو دو مگو چون ثنوی
اصل سبب را بطلب بس شد از آثار مرا
هوش مصنوعی: زیاد صحبت نکن و از موضوع اصلی دور نشو. به جای اینکه درباره دوندگی به طور سطحی صحبت کنی، برای درک بهتر باید به ریشه و دلایل آن بپردازی. من نیز دیگر از آثار و نشانه‌هایم چیزی نمی‌گویم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۹ به خوانش سیده سحر حسینی
غزل شمارهٔ ۳۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۹ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۳۹ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۹ به خوانش آرش خیرآبادی

حاشیه ها

1393/10/04 00:01
علی

شعرش بسیار زیباست
کسی میدونه آیا از اساتید موسیقی سنتی این تصنیف رو اجرا کرده یا نه؟!
اگر اجرا شده لطفا لینک دانلود

1393/11/22 12:01
پوریا

«باده تویی» - کنسرت گروه هم آوایان، به آهنگسازی استاد علیزاده

1394/10/16 22:01
محمدرضا

محسن چاوشی هم قطعه " قلاش" رو امشب داد
شنبه 26 دی 1394

1394/10/17 10:01
زهره

محسن چاوشی این شعر رو به زیبایی اجرا کرده پیشنهاد میکنم حتما بشنوید

1394/10/17 18:01
الی

محسن چاوشی قطعه ای از این شعر رو اجرا کرده و خیلی هم زیبا.بیت های دیگر شعر از عزلیات دیگر هست.

1394/10/18 22:01
میثم

آهنگ قلاش محسن چاووشی واقعا دیوونه کنندست.

1394/10/19 01:01
سوته دلان

قطعه ای که محسن چاووشی اجرا کرده واقعن یه شاهکاره برای این اثر فوق العاده از حضرت

1394/10/20 08:01
golshan

متن قلاش چاووشی ترکیبی از اشعار مولاناست!در واقع فقط یه بیت از این شعر بقیه ابیات هم از اشعار مختلفش

1394/11/04 16:02
آروان

آهنگ فوقالعاده قلاش از محسن چاوشی تنها یک بیت از این شعر رو داره بیت های دیگر در غزل شماره ی 37 وجود دارند...دیوانه کنندس.

1394/11/05 22:02
آروان

دو مصراع دیگر هم در آهنگ قلاش از محسن چاوشی به صورت زیر صدا هستند که در غزل شماره 550 هستن...باز هم میگم آهنگ و هر سه غزل 39,37 و 550 فوقالعاده هستند.

1395/01/01 10:04
جادوگر

به نام نور
رفقا تصدیق بفرمایید آنجا که میفرمایند ای دل قلاش مکن صحیح آن است که بر (ل) دل کسره نگذارند که شود : ای دل ، قلاش مکن و معنی شود [ای دل بی بند و باری مکن] اگر خطایی از گفتار این کمترین سر زده تصحیح کنند اهل فن . زیاده از این جسارت است دولتتان منصور

1395/01/01 14:04
سیدمحمد

جادوگر جان
بهتر است ، ل ،کسره داشته باشد
چنین است:
ای دل ِ قلاش مکن فتنه ، و پرخاش مکن
میگوید : ای دل ِ حیله گر ، فتنه گری مکن و اعتراض و جنجال به پا مکن
زنده باشی

1395/01/10 16:04
علیرضا دباغ (باران)

در بیت ششم ، کلمه صحیح " گزین " است و مصرع اول آن بشرح زیر میباشد :
ملکت و اسباب گزین ، ماه رخان شکرین

1395/03/10 19:06
Raha

این شعر فوق العادس عاریه عالی

1396/09/29 21:11
فرزام

بنظرم قلاش، بمعنی همان میکنی و بی چیز نزدیکتر باشه تا حیله گر و غیره، چون انسان ها اکثرا مسکین ها رو نهیب میزنن، و دل ممکن نیست حیله گر باشد مسکین چرا، چون دلی که باخدا یکی نشده مثل آن است که هیچ ندارد. در عرفان نفس و یا فکر هست که حیله گر است و مانع دل جهت رسیدن به معبود

1397/10/19 01:01
همایون

نزد جلال دین انسان وقتی کامل است که با یار است، یار خریدار، محرم جان، ساقی و یار وفادار
نمی توان این یار را تعریف نمود که دانش بیشتری دارد یا مال زیادی دارد و یا زیباست و یا هر چیز دیگر ولی معنی‌ واقعی این‌ها را با خود دارد، و مهم‌ترین ویژگی‌ او این است که در یار خود نیز سراغ فر و نوی و مهر و زیبائی را میگیرد زیرا خود از آن برخوردار است و اینگونه دو انسان یکی‌ می‌‌شوند، در حیوانات این یکی‌ به صورت گله‌ای و یا نر و ماده و تخم و توله صورت میگیرد
جلال دین دوست را که یک انسان است نه موجود خیالی و آسمانی، چون گلی‌ در گلزار می‌‌داند که هر صبح تو را به سوی خود فرا می‌‌خواند و خود نیز به دنبال بو و رنگ تو است و با هم به دنبال تازگی و نوی میگردند و می‌‌چرخند
و این گونه خود را غرق جوی بخشش و آزادی و رهایی می‌‌کنند هر چند هر دو شکار یکدیگرند و با هم آزادی و تازگی را تجربه می‌‌کنند
هر چند کار دل قلاشی و تنها پریدن است و دل همیشه احساس وجود و یگانگی می‌‌کند و رند و افسونگر است و راز عاشق را فاش می‌‌کند چون یکرنگ است و راست گو، پس فتنه گر است و به همه می‌‌گوید که من بدون یار هیچم ولی یار من به آن توجه نمی کند و بند خود را به دور من محکم تر می‌‌کند و از من یار خریدار خود می‌‌سازد
ای دل من بس کن آنقدر برای یار شعر و غزال و آثار فراوان آفریدی بگذار من با یار خود یکی‌ شوم و با آنکه محرم اسرار است محرم جان گردم و جانم با او یکی شود

1401/03/28 00:05
سید محمد رضا مصطفائی

این غزل در کانال تلگرامی شور مولانا  (پیوند به وبگاه بیرونی توسط دکتر سید محمد رضا مصطفائی شرح داده شده است. 

1401/08/06 08:11
پری

آقای مصطفائی زحمت کشیدن از روی کتاب آقای کریم زمانی (شرح دیوان شمس) رو خوانی کردن هیچ اشاره ای هم به منبعشون نکردن