گنجور

غزل شمارهٔ ۳۷۸

ای گشته ز شاه عشق شهمات
در خشم مباش و در مکافات
در باغ فنا درآ و بنگر
در جان بقای خویش جنات
چون پیشترک روی تو از خود
بینی ز ورای این سماوات
سلطان حقایق و معانی
وز نور قدیم چتر و رایات
چون گشت عیان مجو کرامت
کز بهر نشان بود کرامات
تا ساحل بحر سیل پیداست
چون غرقه شود کجاست هیهات
ما مات تویم شمس تبریز
صد خدمت و صد سلام از مات

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای گشته ز شاه عشق شهمات
در خشم مباش و در مکافات
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر عشق به پادشاهی دچار اندوه و خشم شده‌ای، نگران نباش و به انتقام یا کیفر فکر نکن.
در باغ فنا درآ و بنگر
در جان بقای خویش جنات
هوش مصنوعی: به باغ فنا قدم بگذار و ببین در وجود خود چگونه جاودانگی وجود دارد.
چون پیشترک روی تو از خود
بینی ز ورای این سماوات
هوش مصنوعی: وقتی که پیش از دیدن چهره‌ات به روی خود توجه می‌کنی، از فراتر از این آسمان‌ها هم عبور می‌کنی.
سلطان حقایق و معانی
وز نور قدیم چتر و رایات
هوش مصنوعی: سلطان حقیقت‌ها و معانی است و از نور قدیم خود، سایه و علامت‌هایی دارد.
چون گشت عیان مجو کرامت
کز بهر نشان بود کرامات
هوش مصنوعی: زمانی که کرامت و بزرگی عیان و واضح شد، دیگر به دنبال نشانه‌ها و نمایش‌های ظاهری نروید، زیرا کرامت واقعی از دل و باطنی پاک سرچشمه می‌گیرد نه فقط از نشانه‌های ظاهری.
تا ساحل بحر سیل پیداست
چون غرقه شود کجاست هیهات
هوش مصنوعی: زمانی که دریا در حال طغیانی و طوفانی است، نشانه‌هایی از ساحل و امنیت دیده می‌شود، اما وقتی که در دریا غرق می‌شوی، دیگر خبری از آن ساحل نیست.
ما مات تویم شمس تبریز
صد خدمت و صد سلام از مات
هوش مصنوعی: ما به فنا رفته‌ایم، ای شمس تبریز، صدها خدمت و صدها درود از ما به تو.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۷۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1396/01/13 17:04
وفایی

بیت آخر :
ما مات توایم شمس تبریز