اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن را که در آخرش خری هست
او را به طواف رهبری هست
هوش مصنوعی: کسی که در نهایت به بیفکری میرسد، در واقع پیرو یک راهنما یا رهبر نادرست است.
بازار جهان به کسب برپاست
زین در همه خارش و گری هست
هوش مصنوعی: جهان مانند یک بازار پرجنب و جوش است که افراد در آن به دنبال کسب و کار و سود هستند. در این میان، مشکلات و چالشها هم وجود دارد که موجب دردسر و ناراحتی میشود.
تا خارششان همیکشاند
هر جای که شور یا شری هست
هوش مصنوعی: هر جا که شور و شوق یا مشکلاتی وجود دارد، حتی خارشهای کوچک هم برانگیخته میشود.
در یم صدفی قرار گیرد
کاو را به درونه گوهری هست
هوش مصنوعی: در دریا، صدفی وجود دارد که درونش نگینی باارزش قرار دارد.
اما صدفی که دُر ندارد
در جُستن دُرش معبری هست
هوش مصنوعی: صدفی که مروارید ندارد، در جستجوی مرواریدش راهی وجود دارد.
گه در یم و گاه سوی ساحل
در جُستن قطرهاش سری هست
هوش مصنوعی: گاهی در دریا غوطهورم و گاهی به دنبال قطرهای از آن به سمت ساحل میروم.
خاموش و طمع مکن سکینه
آن راست سکون که مخبری هست
هوش مصنوعی: سکوت کن و منتظر چیزی نباش که آرامش واقعی تنها در دست کسی است که از آن آگاه است.
حاشیه ها
انباشت گران ثروت اندوزی که راهبر دارند و از سفره ی قدرت لقمه می زنند! همه از کله سحر تا شام برای کسب معاش کفش و کلاه می کنند تو گویی به بیماری گری درافتاده اند! و با این کارش به هر دری می زنند. اما درون انسان صدفی ست نهاد و انسان های ساکن در این دونده گی جنون آمیز راهبر ندارند بلکه مخبری دارند آگاه کننده ای که مصیبت بشری را اخبار می کند.
نباشت گران ثروت اندوزی که راهبر دارند و از سفره ی قدرت لقمه می زنند! از کله سحر تا شام برای کسب معاش کفش و کلاه می کنند تو گویی به بیماری گری درافتاده اند! و با این کسب و کارشان به هر دری می زنند. اما درون انسان صدفی ست نهاد و انسان های ساکن در این دونده گی جنون آمیز راهبر ندارند بلکه مخبری دارند آگاه کننده ای که مصیبت بشری را اخبار می کند.
طواف در اینجا احتمالا به معنای دزد و راهزن است