گنجور

غزل شمارهٔ ۳۷۶

امروز جنون نو رسیده‌ست
زنجیر هزار دل کشیده‌ست
امروز ز کندهای ابلوج
پهلوی جوال‌ها دریده‌ست
باز آن بدوی به هجده‌ای قلب
آن یوسف حسن را خریده‌ست
جان‌ها همه شب به عز و اقبال
در نرگس و یاسمن چریده‌ست
تا لاجرم از بگاه هر جان
چالاک و لطیف و برجهیده‌ست
امروز بنفشه زار و لاله
از سنگ و کلوخ بردمیده‌ست
بشکفت درخت در زمستان
در بهمن میوه‌ها پزیده‌ست
گویی که خدای عالمی نو
در عالم کهنه آفریده‌ست
ای عارف عاشق این غزل گو
کت عشق ز عاشقان گزیده‌ست
بر چهره چون زر تو گازیست
آن سیمبرت مگر گزیده‌ست
شاید که نوازد آن دلی را
کاندر غم او بسی طپیده‌ست
خاموش و تفرج چمن کن
کامروز نیابت دو دیده‌ست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امروز جنون نو رسیده‌ست
زنجیر هزار دل کشیده‌ست
هوش مصنوعی: امروز حالتی دیوانه‌وار به وجود آمده که باعث می‌شود هزاران دل به هم پیوسته و درگیر احساسات شوند.
امروز ز کندهای ابلوج
پهلوی جوال‌ها دریده‌ست
هوش مصنوعی: امروز از کجاوه‌های سرچشمه‌های کثیف و آلوده، بارها بریده و پاره شده است.
باز آن بدوی به هجده‌ای قلب
آن یوسف حسن را خریده‌ست
هوش مصنوعی: مردی ساده و اولیه در هجده بهار از عمرش، به عشق دلربایی به نام یوسف حسن، قلب او را به دست آورده است.
جان‌ها همه شب به عز و اقبال
در نرگس و یاسمن چریده‌ست
هوش مصنوعی: در شب‌ها، تمامی روح‌ها با شادی و خوشبختی، به زیبایی گل‌های نرگس و یاسمن می‌نگرند و شاداب می‌شوند.
تا لاجرم از بگاه هر جان
چالاک و لطیف و برجهیده‌ست
هوش مصنوعی: به همین دلیل، در آغاز هر روز، روح انسان شاداب، لطیف و پویایی دارد.
امروز بنفشه زار و لاله
از سنگ و کلوخ بردمیده‌ست
هوش مصنوعی: امروز گل‌های بنفشه و لاله از دل سنگ‌ها و خاک‌ها به سمت آسمان سر برآورده‌اند.
بشکفت درخت در زمستان
در بهمن میوه‌ها پزیده‌ست
هوش مصنوعی: درخت در فصل زمستان شکوفا شده و در بهمن ماه میوه‌هایش رسیده‌اند.
گویی که خدای عالمی نو
در عالم کهنه آفریده‌ست
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که خداوند جهانی تازه را در دنیای قدیمی ایجاد کرده است.
ای عارف عاشق این غزل گو
کت عشق ز عاشقان گزیده‌ست
هوش مصنوعی: ای عارف عاشق، این شعر را بخوان زیرا عشق از میان عاشقان برگزیده شده است.
بر چهره چون زر تو گازیست
آن سیمبرت مگر گزیده‌ست
هوش مصنوعی: بر چهره‌ات مانند طلا درخشش خاصی دارد، گویی آن نقره‌ای که بر چهره‌ات نشسته، از بهترین و خاص‌ترین‌هاست.
شاید که نوازد آن دلی را
کاندر غم او بسی طپیده‌ست
هوش مصنوعی: شاید آن دلی را که در غم او بسیار رنج کشیده است، نوازش کند.
خاموش و تفرج چمن کن
کامروز نیابت دو دیده‌ست
هوش مصنوعی: امروز از دو چشم خود لذت ببر و به تماشای زیبایی‌های چمن بپرداز.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۷۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۷۶ به خوانش آرش خیرآبادی

حاشیه ها

1402/09/24 18:11
فرهود

 

هجده‌ای در اینجا گویا یک سکه کم‌ارزش در زمان مولانا بوده است.

 

1403/09/16 20:12
عباس جنت

شمعدان 18 شمع درویشان، نمادی عرفانی و معنوی در ادبیات و فرهنگ صوفیه و عرفان ایرانی است. این شمعدان که به‌طور استعاری و نمادین توصیف می‌شود، اشاره به "18 مرتبه یا مقام معنوی" دارد که عارفان و درویشان در سلوک و سفر روحانی خود طی می‌کنند.

عدد 18 در فرهنگ عرفانی و فلسفی، مفاهیم خاصی را در بر می‌گیرد. برخی تفاسیر آن عبارت‌اند از:

رمز کمال انسانی: عدد 18 می‌تواند به 18 گام یا مرتبه کمال در مسیر سلوک عرفانی اشاره کند. مراحل معرفت: در عرفان، هر گام در مسیر حقیقت و معرفت، نیازمند نور و هدایت است. شمعدان با 18 شمع نماد این نور و هدایت در مراحل مختلف سلوک است. اشاره به مراتب عشق الهی: برای درویشان و اهل عرفان، عشق به خداوند اصلی‌ترین مسیر سلوک است، و هر شمع می‌تواند به منزله نوری باشد که قلب عاشق را روشن می‌کند.

همچنین، شمعدان به‌طور کلی در نمادپردازی عرفانی، استعاره‌ای از "نور حقیقت" و "روشنگری دل" است که سالک طریق با طی مراحل مختلف به آن دست می‌یابد.

در عرفان و تصوف، هیجده گام یا مرتبه کمال می‌تواند نمادی از مسیر معنوی سالک برای رسیدن به حقیقت و کمال باشد. این مراتب بسته به مکتب عرفانی و تفاسیر مختلف متفاوت است، اما در ادامه به تفسیری رایج از 18 مرحله کمال در عرفان اشاره می‌کنیم:

طلب – آغاز سفر درونی با خواستن حقیقت و نزدیکی به حق. عشق – بیدار شدن عشق به خداوند در دل سالک. معرفت – آگاهی و شناخت حقیقی از خداوند و هستی. استغنا – بی‌نیازی از غیر خداوند. توحید – درک یگانگی و وحدت مطلق خداوند. حیرت – سرگشتگی و حیرت در عظمت و بی‌کرانگی حق. فقر – فقر در برابر حق، به معنای تهی شدن از خود و وابستگی‌ها. زهد – ترک دلبستگی‌های دنیوی و ظاهری. صبر – بردباری و شکیبایی در برابر سختی‌های مسیر. رضا – راضی بودن به خواست و مشیت الهی. تسلیم – واگذاری کامل امور به خداوند. یقین – رسیدن به اطمینان قلبی و معرفت یقینی. مراقبه – توجه دائمی به خداوند و حضور او. محبت – عشق ورزیدن و محبتی خالصانه به خدا و خلایق. قرب – نزدیکی به حق و درک حضور او. فنا – محو شدن خود در حق و از میان رفتن نفس. بقا – باقی ماندن در حضور حق و با حق زیستن. وصل – رسیدن به وصال و اتحاد با حقیقت مطلق.

توضیحات تکمیلی

این مراتب به‌طور دقیق در هر مکتب عرفانی ممکن است تفاوت‌هایی داشته باشد. در آثار بزرگان عرفان مانند مولانا، عطار نیشابوری و ابن عربی، این مراتب به‌گونه‌های مختلفی شرح داده شده‌اند. در بسیاری از اشعار و متون، این گام‌ها استعاره‌ای برای تکامل روحی و معنوی انسان در مسیر رسیدن به حق مطلق است.