غزل شمارهٔ ۳۷۹
ای کرده میان سینه غارت
ای جان و هزار جان شکارت
جز کشتن عاشقان چه شغلت
جز کشتن خلق چیست کارت
میکش که درست باد دستت
ای جان جهانیان نثارت
بس کشته زنده را که دیدم
از غمزه چشم پرخمارت
بس ساکن بیقرار دیدم
در آتش عشق بیقرارت
یک مرده به خاک درنماند
گر رنجه شوی کنی زیارت
جان بوسد خاک تو به هر دم
بر بوی کنار بیکنارت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای کرده میان سینه غارت
ای جان و هزار جان شکارت
هوش مصنوعی: ای محبوبی که در دل من مانند دزدی نفوذ کردهای، ای جان و هزاران جان من، تو را میجویم و نیازمند توام.
جز کشتن عاشقان چه شغلت
جز کشتن خلق چیست کارت
هوش مصنوعی: وظیفه تو تنها کشتن عاشقان نیست، بلکه کار تو آزار دادن مردم هم شده است.
میکش که درست باد دستت
ای جان جهانیان نثارت
هوش مصنوعی: ای جان جهانیان، به دقت و با مهارت عمل کن و تلاش کن که به خوبی انجام دهی.
بس کشته زنده را که دیدم
از غمزه چشم پرخمارت
هوش مصنوعی: چندین فردی که به خاطر جذابیت و زیبایی چشمان تو جانشان را از دست دادهاند را دیدهام.
بس ساکن بیقرار دیدم
در آتش عشق بیقرارت
هوش مصنوعی: دیدم افرادی را که در آتش عشق، هرچند بیقرار هستند، به طرز عجیبی آرام و سکون دارند.
یک مرده به خاک درنماند
گر رنجه شوی کنی زیارت
هوش مصنوعی: اگر کسی به زمین سپرده شود و در دود، رنج و عذاب بکشد، از خاک بیرون نمیآید.
جان بوسد خاک تو به هر دم
بر بوی کنار بیکنارت
هوش مصنوعی: هر لحظه جان من به بوی نزدیک تو جلوه میکند و بر خاک تو جان میدهد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۳۷۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1396/05/03 10:08
نادر..
بس ساکن بیقرار دیدم
در آتش عشق بیقرارت..
1397/02/26 01:04
همایون
گفت و گویی زیبا با جان هستی و ستایشی غرور آمیز از کار آن که هیچ چیزی را ثابت و بی حرکت بر جای نمی گذارد و همه چیز را نابود میکند تا رسم نویی را زنده نگاه دارد و کهنه را جارو میکند تا خرمی و تازگی را بر قرار سازد
من انسانهایی را دیدهام که هر چند ظاهرا نیستند و کشته شده اند ولی زنده و جاویدند زیرا جان آنها با جان بی قرار تو پیوند خورده است
البته نه در درون قبر و برای زیارت رنج دیدگان و ستم کشیدگان بلکه درون سینهها و جانهای عاشق

مولانا