گنجور

غزل شمارهٔ ۳۶

خواجه بیا خواجه بیا خواجه دگر بار بیا
دفع مده دفع مده ای مه عیار بیا
عاشق مهجور نگر عالم پرشور نگر
تشنه مخمور نگر ای شه خَمّار بیا
پای توی دست توی هستی هر هست توی
بلبل سرمست توی جانب گلزار بیا
گوش توی دیده توی وز همه بگزیده توی
یوسف دزدیده توی بر سر بازار بیا
ای ز نظر گشته نهان ای همه را جان و جهان
بار دگر رقص کنان بی‌دل و دستار بیا
روشنی روز توی شادی غم سوز توی
ماه شب افروز توی ابر شکربار بیا
ای علم عالم نو پیش تو هر عقل گرو
گاه میا گاه مرو خیز به یک بار بیا
ای دل آغشته به خون چند بود شور و جنون
پخته شد انگور کنون غوره میفشار بیا
ای شب آشفته برو وی غم ناگفته برو
ای خرد خفته برو دولت بیدار بیا
ای دل آواره بیا وی جگر پاره بیا
ور ره در بسته بود از ره دیوار بیا
ای نفس نوح بیا وی هوس روح بیا
مرهم مجروح بیا صحت بیمار بیا
ای مه افروخته رو آب روان در دل جو
شادی عشاق بجو کوری اغیار بیا
بس بود ای ناطق جان چند از این گفتِ زبان
چند زنی طبل بیان بی‌دم و گفتار بیا

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواجه بیا خواجه بیا خواجه دگر بار بیا
دفع مده دفع مده ای مه عیار بیا
هوش مصنوعی: ای آقا، دوباره بیا و دل را از غم رها کن. ای ماه زیبا، خواهش می‌کنم دوباره نزد ما بیا و دل‌ها را شاد کن.
عاشق مهجور نگر عالم پرشور نگر
تشنه مخمور نگر ای شه خَمّار بیا
هوش مصنوعی: عاشق تنها و غمگین به دنیای پرشور و هیجان نگاه کن، به کسی که عطش دارد ولی در حال مستی است، ای نوشندهٔ شراب، بیا.
پای توی دست توی هستی هر هست توی
بلبل سرمست توی جانب گلزار بیا
هوش مصنوعی: تو دلیل هستی و وجود منی، همچون بلبل شاداب و سرمست که به سمت گلزار می‌رود. بیایید و به من ملحق شو.
گوش توی دیده توی وز همه بگزیده توی
یوسف دزدیده توی بر سر بازار بیا
هوش مصنوعی: گوش تو به تصویر تو توجه دارد و از همه چیز عبور کرده است. تو همچون یوسف که دزدیده شده، بر سر بازار بیا.
ای ز نظر گشته نهان ای همه را جان و جهان
بار دگر رقص کنان بی‌دل و دستار بیا
هوش مصنوعی: ای که از دید پنهان شده‌ای، ای روح و زندگی همه‌ی امور، دوباره به رقص درآ، بدون دل و دستار!
روشنی روز توی شادی غم سوز توی
ماه شب افروز توی ابر شکربار بیا
هوش مصنوعی: در روز روشن تو، شادی و غم همزمان وجود دارد. تو مانند ماهی هستی که شب را روشن می‌کند و همچون ابری پر از شیرینی، مهربانی می‌کنی. بیا و در این فضا با من باش.
ای علم عالم نو پیش تو هر عقل گرو
گاه میا گاه مرو خیز به یک بار بیا
هوش مصنوعی: ای کسی که در علم و دانش برتری، عقل‌ها به زمین می‌افتند و در حضور تو به تسلیم در می‌آیند، گاهی اینجا و گاهی آنجا نرو، تنها یک بار با قدرت و انگیزه بیاید.
ای دل آغشته به خون چند بود شور و جنون
پخته شد انگور کنون غوره میفشار بیا
هوش مصنوعی: ای دل که همیشه در عطش شور و شوق هستی، چه مدت دیگر باید در این حال بمانی؟ حالا که انگور رسیده است، بیایید و از آن استفاده کنیم و می را بچشیم.
ای شب آشفته برو وی غم ناگفته برو
ای خرد خفته برو دولت بیدار بیا
هوش مصنوعی: ای شب پر از آشفتگی، تو برو و ای غم‌هایی که هنوز گفته نشده‌اند، تو هم برو. ای اندیشه خاموش، تو هم برو و ای دولت و خوشبختی بیدار، به پیش بیا.
ای دل آواره بیا وی جگر پاره بیا
ور ره در بسته بود از ره دیوار بیا
هوش مصنوعی: ای دل بی‌قرار، بیا و خود را بیاور، حتی اگر راه بسته باشد و دیواری در میان باشد، بیایید.
ای نفس نوح بیا وی هوس روح بیا
مرهم مجروح بیا صحت بیمار بیا
هوش مصنوعی: ای جان پاک، به سوی ما بیا، همچون نوح که کشتی نجات را آورد. بیا و آرزوی روح و زندگی را با خود بیاور، و مرهمی برای زخم‌های ما بیاور تا بیماری‌هایمان را درمان کنی.
ای مه افروخته رو آب روان در دل جو
شادی عشاق بجو کوری اغیار بیا
هوش مصنوعی: ای ماه زیبا، بر آب روان نگاهی بیفکن و در دل جوی شادی و خوشحالی عاشقان را جستجو کن و چشم افراد بی‌خبر را ببند.
بس بود ای ناطق جان چند از این گفتِ زبان
چند زنی طبل بیان بی‌دم و گفتار بیا
هوش مصنوعی: بس است ای سخنور، دیگر از این گفت‌وگوهای بی‌فایده بگذار. دیگر بس کن از بیان و گفتار بی‌هدف، بی‌آنکه روحی در آن باشد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۶ به خوانش سیده سحر حسینی
غزل شمارهٔ ۳۶ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۶ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۳۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۶ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۶ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۳۶ به خوانش آرش خیرآبادی

حاشیه ها

1390/11/12 15:02
آواتار

حتما آهنگ ای عاشقان یزدانیرو گوش بدید ترکیب بی نظیری ساخته

1391/06/21 01:09
مهرداد

لطفا مصرع رو تصحیح کنید:
ای ز نظر گشته نهان ای همه را جان و جهان
شما به اشتباه نوشته اید:
از نظر گشته نهان ای همه را جان و جهان

1392/04/07 07:07
امین کیخا

شعر چنان شوری دارد که زیرش حاشیه نویسی و ریشه شناسی ادم را دل خفته می نمایاند ( دل خفته وارون خرد خفته در شعر است )
دیوار ، وارش به معنی دیوار است و دی- أش را نمی دانم زیرا ور به پهلوی یعنی دیوار و قلعه ، بارو و وارو هم ور دارند هردو و دست اخر اینکه wall هم همریشه این ها است . ورجمکرد یعنی دژ و قلعه ای که جم و یا جمشید انرا ساخت و تومک ( تخم) جانوران و نیکان را از یازش روزگار سخت پاس داشت .

1392/11/10 22:02
دکتر ترابی

ور جمکرد را یکی دوسال پیش در فلات مرکزی آناتولی یافتند . شهری زیر زمینی که جمشید مردمان ، گیاهان و جانوران را در سرمای سختی که در پیش بود در آن پناه داد . می بینیدچگونه به حاشیه مان رانده اند و چطور به دنبال کشتی موهوم اند؟؟؟

1394/09/15 13:12
فرهنگ

لطفا مصرع اول از بیت پنجم رو تصحیح بفرمایید ( ای ز نظر گشته نهان ...) صحیح هست، (از نظر گشته نهان) هم وزن شعر رو بهم زده هم با نسخه ها مغایر هست بعنوان مثال جلد اول کتاب غزلیات شمس ص 174 با گزینش و توضییح محمد رضا شفیعی کدکنی

1394/10/08 01:01
کوروش ایرانی اصل

دفع دادن = از سر باز کردن... بهانه جستن.
علم عالم نو = نشانه ی بینشی جدید.

1395/09/13 00:12
امجد امیری

مصرع دوم از بیت اول در نسخ دیگر: " دفع مده شیوه مکن ای مه عیار بیا " آمده که صحیح تر به نظر می رسد و طراوت و غوغای دیگری به ظاهر(لفظ) و باطن(معنای) این مصرع می بخشد به بجای " دفع مده دفع مده ای مه عیار بیا " که در آن " دفع مده " با معنی واحد تکرار شده است.
همچنین در مصرع اول از بیت دوم در نسخ دیگر: " عاشق مهجور نگر این دل پر شور نگر " نوشته شده که صحیح تر به نظر می رسد بجای " عاشق مهجور نگر عالم پر شور نگر " زیرا " این دل پرشور " بیان یک ویژگی زیبا برای عاشق است و کاملاً باعاشق مرتبط بوده و پیوستگی معنایی دارد اما " عالم پر شور " خود معنای مستقلی داشته و چندان با " عاشق مهجور " همخوانی و هماهنگی ندارد.

1396/01/09 19:04
غریب

عزیزان همایون کاظمی این شعرو بصورت اهنگ خونده فوق العاده است پیشنهاد میکنم گوش بدید

1396/08/03 02:11
همایون

از آنجا که دیو به انسان نوشتن و مهندسی‌ یا اندازه گیری و دیوار سازی را یاد میدهد
و این موجب میشود که هوشنگ دیو‌ها را از میان نبرد واژه دیوار منسوب به دیو است همینطور واژه دیوانه
و شاید دبیره به معنی خط‌ هم از دیب که همان دیو است باشد

1396/12/06 14:03
امیرحسین

محمد معتمدی البوم سرمست ترانه ی سر مست از این شعر استفاده کردن

1396/12/11 14:03
نادر..

گوش تویی.. دیده تویی..

1397/02/29 23:04
علیرضا

دکتر عبدالکریم سروش نیز این شعر رو دکلمه کرده اند.

1397/03/04 11:06
ســراج

با درود و مهر فراوان ..به تاریخ دوشنبه 14 خرداد 97
در بیت پنجم بر اساس طبع و تصحیح استاد زنده نام بدیع الزمان فروزانفر...
لطفاً محبت کرده تصحیح بفرمایید:
ای ز نظر گشته نهان، ای همه را جان و جهان

1398/03/23 20:05
پریا رمضانی

ببت پنجم به این صورت است:
ای ز نظر گشته نهان، ...

1399/10/11 07:01
ناشناس

این شعر بسیار زیبا است.مولوی این شعر را برای بازگشت شمس تبریزی از سوریه سرود

1401/03/30 01:05
سید احسان حسینی

 

غزلی است بسیار طرب ناک. پر از عناصر مختلفی که موسیقی را تقویت می کند. قافیه های درونی و ردیفی که انتخاب کرده است.

او این غزل را در شادی خبر بازگشت شمس تبریزی سروده است.

او سرمست از بازگشت شمس

1402/02/06 22:05
یزدانپناه عسکری

5- ای ز نظر گشته نهان ای همه را جان و جهان - بار دگر رقص کنان بی‌دل و دستار بیا

***

[یزدانپناه عسکری]*

مانترا بین مخلوق و خالق

احتجاج حج، قصد و قصدیت

حقیقت مطلوب روح و  حجج قلب

1402/03/05 03:06
سفید

 

ای شب آشفته برو وی غم ناگفته برو

ای خرد خفته برو دولت بیدار بیا...

 

1402/10/08 12:01
احمد خرم‌آبادی‌زاد

در بیت‌های 3، 4 و 6 بنا به نسخه شادروان فروزانفر، واژه «توی» (با تلفظ «tovi») درست است.

در متون ایرانی، واژه «توی» (tovi) بیش از 200 بار به کار برده شده است. بپذیریم که کار پژوهشگران بزرگی چون شادروان فروزانفر، علامه دهخدا، دکتر معین و ... را هرگز، هرگز، هرگز نمی‌توان ارزش‌گذاری کرد!

از دستکاری یادگار سخنواران ایرانی (یعنی شناسنامه ملی) به بهانه ویرایش و بر پایه حدس و گمان پرهیز کنیم.