غزل شمارهٔ ۳۴۹
مبر رنج ای برادر خواجه سخت است
به وقت داد و بخشش شوربخت است
اگر چه باغ را نیمی گرفته است
ولیکن سخت بیمیوه درخت است
گشاده ابروست و بسته کیسه
مشو غره که او را سیم و رخت است
دو دستش را به تخته دوختستند
چه سود ار خواجه بر بالای تخت است
وجودش گر چه یک پارهست چون کوه
سخا اش مرده است و لخت لخت است
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مبر رنج ای برادر خواجه سخت است
به وقت داد و بخشش شوربخت است
هوش مصنوعی: ای برادر، رنج دادن دیگران کار خوبی نیست؛ زیرا در زمان قضاوت و بخشش، انسان بدبختی خواهد بود.
اگر چه باغ را نیمی گرفته است
ولیکن سخت بیمیوه درخت است
هوش مصنوعی: هرچند که نیمی از باغ پر از درختان است، اما درختان میوهای نمیدهند و از این رو، باغ به نظر بیثمر میآید.
گشاده ابروست و بسته کیسه
مشو غره که او را سیم و رخت است
هوش مصنوعی: به خاطر زیبا و فریبنده بودن چهرهاش فریب نخور، چرا که او در دست خود ثروت و امکاناتی دارد که ممکن است تو را به اشتباه بیاندازد.
دو دستش را به تخته دوختستند
چه سود ار خواجه بر بالای تخت است
هوش مصنوعی: زخمی که به دو دستش زدهاند، او را به تخت خواباندهاند. چه فایده که خواجه بر بالای تخت نشسته باشد.
وجودش گر چه یک پارهست چون کوه
سخا اش مرده است و لخت لخت است
هوش مصنوعی: اگرچه وجود او به نظر تکهتکه میآید، مانند کوه بایستگی و بزرگی دارد، اما درواقع سخاوت و generosity او مرده و تهی است.