گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۹

بیایید بیایید که گلزار دمیده‌ست
بیایید بیایید که دلدار رسیده‌ست
بیارید به یک بار همه جان و جهان را
به خورشید سپارید که خوش تیغ کشیده‌ست
بر آن زشت بخندید که او ناز نماید
بر آن یار بگریید که از یار بریده‌ست
همه شهر بشورید چو آوازه درافتاد
که دیوانه دگربار ز زنجیر رهیده‌ست
چه روزست و چه روزست چنین روز قیامت
مگر نامه اعمال ز آفاق پریده‌ست
بکوبید دهل‌ها و دگر هیچ مگویید
چه جای دل و عقلست که جان نیز رمیده‌ست

اطلاعات

وزن: مفاعیل مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیایید بیایید که گلزار دمیده‌ست
بیایید بیایید که دلدار رسیده‌ست
هوش مصنوعی: بیایید و به دنیای زیبایی‌ها قدم بگذارید، چرا که فصل شکوفایی و سرزندگی فرا رسیده و محبوب دل‌ها نیز به جمع ما پیوسته است.
بیارید به یک بار همه جان و جهان را
به خورشید سپارید که خوش تیغ کشیده‌ست
هوش مصنوعی: همه چیز را یکجا بیاورید و به خورشید بسپارید، چرا که او قدرت و زیبایی زیادی دارد.
بر آن زشت بخندید که او ناز نماید
بر آن یار بگریید که از یار بریده‌ست
هوش مصنوعی: به کسی که زشت است بخندید چرا که او برای جلب توجه ناز می‌کند، و بر کسی که از معشوق خود جدا شده است بگریید.
همه شهر بشورید چو آوازه درافتاد
که دیوانه دگربار ز زنجیر رهیده‌ست
هوش مصنوعی: همه در شهر به هم ریختند و سر و صدا کردند، چون خبر رسید که آن دیوانه دوباره از بند رفته و آزاد شده است.
چه روزست و چه روزست چنین روز قیامت
مگر نامه اعمال ز آفاق پریده‌ست
هوش مصنوعی: چنین روزی چه روز عجیبی است، مگر اینکه نامه اعمال از همه جا پراکنده شده باشد.
بکوبید دهل‌ها و دگر هیچ مگویید
چه جای دل و عقلست که جان نیز رمیده‌ست
هوش مصنوعی: بزنید قر و قنچه‌های شادی را و دیگر هیچ چیز نگویید، زیرا در این حال نه دل جایی دارد و نه عقل، حتی جان هم از این وضعیت دور شده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۲۹ به خوانش مسعود طالبیان
غزل شمارهٔ ۳۲۹ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۳۲۹ به خوانش زهرا بهمنی
غزل شمارهٔ ۳۲۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۲۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۲۹ به خوانش سمیه الماسی
غزل شمارهٔ ۳۲۹ به خوانش آرش خیرآبادی

حاشیه ها

1391/10/14 19:01
سبحان انصاری

خیلی زیبا

1392/04/19 03:07
ناشناس

دکلمه غزل:

پیوند به وبگاه بیرونی/

1392/04/19 03:07
ناشناس

دکلمه غزل:
پیوند به وبگاه بیرونی"

1392/08/11 20:11
رضا

آلبوم باد صیا می آید- ناظری و ذوالفنون

1392/09/02 01:12
محمد علی

این شعر رو محسن نامجو خونده

خارق العادس

1392/10/15 17:01
مهران حسین نیا

به نظر بی ربط میرسه اینکه درباره کسانی که این شعر زیبای مولوی را به صورت یک ترانه اجرا کرده اند صحبت کنیم که در این صورت با یک لیست بلند بالا از اسامی روبرو خواهیم شد. به هر حال با توجه به وزن عروضی این شعر خود بخود و به طور ذاتی خود دارای آهنگ است و تبدیل آن به ترانه کار خیلی دشواری نیست. اما در پرسش یکی از سروران که هر چند نوشتاریست اما با لحن مشکوکی در مورد هویت محسن نامجو سوال کرده بودند ، همه ما میدانیم که ایشان یک خواننده سنت شکن میباشند که چه موافق باشیم چه مخالف طرفدارانی دارند و کارهای ایشان بخصوص کارهایی که در رابطه با اشعار کلاسیک انجام شده همیشه بحث بر انگیز بوده و حرف و حدیث زیادی را به دنبال داشته .
نکته ای که به نظر من در مواجهه با کارهای آقای نامجو باید به آن توجه داشت ای« است که ایشان بر خلاف بسیاراننی که بدون اطلاع از موسیقی و شعر به قصد نوآوری به قول امروزی ها کارهایی در سبک تلفیقی اجرا می:نند، آقای نامجو از یک سو کاملا به دستگاههای موسیقی ایرانی و مخصوصا موسیقی و نواهای محلی اشراف قابل توجه دارند و از سوی دیگر با سبک های مهم موسیقی غربی نیز آشنایی دارند و ای« نقطه تمایز ایشان میباشد که به همین راحتی نمیتوان بدون منطق و دلیل کافی آن را مردود دانست.

1393/01/18 23:04
محمد

فیسبوک فهیمه خضرحیدری:
آقای مولانا می‌گوید "بر آن زشت بخندید که او ناز نماید" و من همیشه که به این نقطه از غزل می‌رسم، می‌پرسم خب چرا؟ آخر این چه حکمتی است؟ چه لطفی دارد خندیدن به زشت؟ زشتِ طفلک چرا نباید "ناز نماید"؟ آدمیزاد است و ظرافت و ناز و نیازش. حالا کسی چون خوشگل نیست احیانا، ناز هم "ننماید"؟ اجازه بدهید روی حرف‌تان حرف بزنم آقای مولانای عزیز و بگویم کاش برای این مصراع از آن غزل درخشان، فکر دیگری می‌کردید. تازه خودتان هم در تخیلات من، شاعری نزار و نالان و لاغرید که جز آنکه بی وقفه، جنون و شور و شیدایی و شکر از دهانش می‌ریزد، کار دیگری نمی‌داند و خوشگل هم نیست والا!

1393/05/22 07:08
حمزوی

زشت صورت نیست،مراد زشت نگر است که به دنیای درون ره نیافته است

1393/07/30 14:09
سیدعلی

پاسخ شما در بیت بعد است. زود قضاوت نکنید.
ما به دیوانگان می‌خندیم و حالا باید شهر را برای یکی بشوییم.

1393/10/24 23:12
امیدی

جناب محمد مولانا می خواهد بگوید که در این فضای گلزار و دلدار و خورشید تیغ کشیده و مردمان شوریده و دیوانگان از زنجیر رهیده و جانهای از تن رمیده، آنکه ناز نماید و فرا پیش نیاید و در این شورش و دلدادگی فراگیر درنیامیزد، کاری زشت کرده است و به زشتی کار او باید خندید و صد البته که راست می فرماید.

1394/08/16 23:11
حوراء

بر آن زشت بخندید که او ناز نماید...
به قول استادم:
"جایگاه ما در خلقت عاشقی بوده... اما ما معشوقی می کنیم..."
خدایا... من مخلوقم و سرتاپا نیاز.... تو خالقی و مطلقا بی نیاز... قاعده اینست تو معشوق باشی و من گردت عاشقانه نیاز کنم.... من پرنیاز را چه به ناز؟... اما... وارونه شده....منت میگذارم برای مخلوق تو بودن... گویا تو عاشقی و من معشوق... ولی تو چه صبورانه همین ناز را میخری.... انت صبور شکور... شکر را من باید بگزارم اما تو شکرگزار شده ای... بر آن زشت بخندید که او ناز نماید... این زشت منم که برای زیبای بی همتا ناز می کنم... خنده دار است واقعا....

1394/09/04 03:12
محمد

بر آن زشت بخندید که او ناز نماید
اینجا منظور از ناز و سجده نکردن شیطان

1394/09/05 18:12
حمید رضا کائنی

فکر نمی کنم منظور مولوی از خندیدن، مسخره کردن باشد.
او میگوید بر آن زشتی که کمتر مورد توجه و لطف دیگران هست، خوشرویی کنید و با آن کسی که از یار بریده همدردی.
دادن احساس خوب به دیگران شاید بالاترین لذت انسانی باشد.

1395/06/16 13:09

این غزل رو میتونید با صدای فرمان فتحعلیان از ادرس زیر گوش کنید.
پیوند به وبگاه بیرونی/

1396/05/30 02:07
حامد

این شعر رو استاد شهرام ناظری با همکاری مرحوم استاد ذوالفنون به زیبایی اجرا کردند. آلبوم "باد صبا می آید"

1397/08/28 00:10
فرزان کرمانی‌نژاد

این شعر را دلیر نظراف خواننده، آهنگساز و هنرپیشهٔ تاجیکی به زیبایی خوانده است
پیوند به وبگاه بیرونی

1397/10/19 23:01
شاگرد آهنگر

در اینجا بخندید یعنی شادی کندد و بگریید, یعنی ناراحت باشید. کسی که ظاهر زشتی دارد ولی به یار علاقه دارد و برای او ناز می کند خوشبخت است پس برایش شادی کنید و بخندید و کسی که یار(زیباروی نقطه مقابل زشت)است اما از یار واقعی بریده است بدبخت است برایش گریه کنید. زشت در برابر یار زیبا و خنده و شادی در برابر گریه و ناراحتی.

1399/03/09 19:06

1 بیاید که فصل دوباره گلها و درختان شکوفه دادند
2بیایید و بیایید که فصل بهار رسیده فصل رشد و تازه شدن
3بیاین همه جان و تن کهنه و افکار پوچ را
به سوزانیم
4مثل خورشید از پس ابر دوباره دربیاییم و مثل فصل بهار دوباره شکوفا بشیم
5به تمام کارهای زشت و بد و گناهانمان بخندیم که خداوند فصل بهار را اورده و تمام بدیهایمان را با ناز به ما میبخشد
6و بحال آن افرادی باید گریه کرد که خدا را درک نکردن و فکر میکنن که خداوند نمیبخشه ماهارو
7تمام شهر را یا تمام وجودتان را پاک کنید که آوازی خوش به گوش میرسد
8 که انسانهای خطا کار و گناهکار مثل انسانی که به او عفو خورده و آزاد شده ما نیز بخشیده شدیم
9 عجب روز زیباییست چنین روزی که دوباره همه چی از نو برپا شده(فصل بهار و شکفتن دوباره)
10 انگار که از جانب خداوند روز قیامت و حساب و کتاب برداشته شده و درهای بهشت برای همگان باز شده است
11بکوبید بر طبل و شادی نمایید و خوشحال باشید
12که دیگر به عقل و دل نیازی نیست که همه جانها آزاد شده اند و خداوند همه را وارد بهشت کرده است

1399/11/27 19:01
شاهرخ

تو که یوسف نیستی یعقوب باش
همچو او با گریه و آشوب باش
بشنو این پند از حکیم غزنوی
تا بیابی در تن کهنه نوی
ناز را رویی بباید همچو ورد
چون نداری گرد بدخویی مگرد
زشت باشد روی نازیبا و ناز
سخت باشد چشم نابینا و درد
پیش یوسف نازش و خوبی مکن
جز نیاز و آه یعقوبی مکن
معنای زشت دراین غزل مفهوم باطنی دارد نه ظاهری .
اشاره به ادب بنده دارد نسبت به آفریدگار.
ادب بنده ، شناخت جایگاه خود است.
معرفت بر اینکه ، جایگاه بنده نیاز است و مقام خداوندگاری ناز.
غیر از این نازیبا و بی ادبی است.

1402/09/16 15:12
Mahmood Shams

اللهم عجل لولیک الفرج 🙏🙏🙏

 

انشالله زنده و بینا باشیم و ببینیم رخ جان جهان را و مژده رسیدن یار و دلدار به گوش جهانیان برسانیم بانگ و فریاد برآریم که

بیایید بیایید که دلدار رسیده است 

و انشالله یار باشیم نه سربار و عاقبت بخیر شویم

 

خداوندا 🙏🙏🙏

1402/12/23 14:02
کاوه کشاورزی

بهترین اجرایی که برای این شعر شنیدم از «دلیر نظروف» تاجیک در کنسرت «نوروز» ۲۰۲۳ بود. در یوتیوب قابل مشاهده است. 

1403/09/19 07:12
اقبال کاظمی

بخوان دیوان شمس و مثنوی را 

مپرس اما هوش مصنوعی را

معلوم است که جمعبندی، سنجش و بکارگیری اطلاعاتی بدون احساس ،عاطفه و خودبرانگیزنده خیال و شعور هوش مصنوعی از ساحت ظریف شریف و بالخصوص شعر شهودی و پیچیده ای عرفانی بسیار بدور است. ولی شباهتی که هوش مصنوعی در این زمینه با افراد ازخودراضی، دیده درآ  و شارلاتان دارد در این است که هرگز در معناکردن اشعار به ناتوانی خود اقرار نمی کند و هرچه سرهم بافته به خورد خواننده می دهد، یعنی "نمیدانم" در قاموس اش وجود ندارد و من تا به حال مشاهده نتوانستم..  به هرحال من خواندن نظریات هوش مصنوعی را در مورد معنای اشعار ضیاع وقت می‌دانم مگر اینکه گاه‌گاهی به قصد تفریح و تفنن باشد. حتا می‌تواند خطر گمراهی هم داشته باشد برای آنانکه سالکان تازه وارد این وادی اند.