گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۰۴

یا ملک المبعث والمحشر
لیس سوی صدرک من مصدر
سر نبری ای سر، اگر سر بری
آن ز خری دان که تو سر واخری
مقلة عینی لک یا ناظری
نظرة قلبی لک یا منظری
همچو پری، باش ز خلقان نهان
بر نپری تا نشنوی چون پری
غاب فؤادی لم غیبته
بعد حضوری لک، یا محضری
بر سر خشکی چو ثقیلان مران
برتر از آنی که روی برتری
منزلناالعرش و ما فوقه
عمرک یا نفس قمی، سافری
جمله چو دردند به پایان خم
سرور از آنی تو، که تو سروری
قلت الا بدلنا سلما
اسلمک الصبر قفی واصبری
چند پس پرده و از در برون
بر در این پرده، اگر بر دری
قالت هل صبری الا به
هل عقدالبیع بلا مشتری
می مفروش از جهت حرص زر
جوهر می خود بنماید زری
اذ حضرالراح فما فاتنا
افتح عینیک به وابصری
می بفروشی، چه خری؟! جز که غم
دین بفروشی چه بری؟! کافری
قر به‌العین کلی واشربی
قد قرب‌امنزل فاستبشری
وصلت فانی ننماید بقا
زن نشود حامله از سعتری

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یا ملک المبعث والمحشر
لیس سوی صدرک من مصدر
هوش مصنوعی: ای پادشاه روز قیامت و جمع‌آوری مردم، غیر از سینه‌ات که سرچشمه‌ای زلال و پاک است، هیچ منبعی وجود ندارد.
سر نبری ای سر، اگر سر بری
آن ز خری دان که تو سر واخری
هوش مصنوعی: هرگز خود را از پای نیانداز، زیرا اگر خود را بر زمین بزنی، بدان که تو در نهایت چیزی بیشتر از یک حیوان بی‌سر خواهی بود.
مقلة عینی لک یا ناظری
نظرة قلبی لک یا منظری
هوش مصنوعی: ای چشمی که به من نگاه می‌کنی، یا نگاهی که از دل به تو دارم، یا منظره‌ای که برای تو می‌بینم.
همچو پری، باش ز خلقان نهان
بر نپری تا نشنوی چون پری
هوش مصنوعی: پری مانند باش و از چشم مردم دور بمان، تا صدای پری را نشنوی.
غاب فؤادی لم غیبته
بعد حضوری لک، یا محضری
هوش مصنوعی: دل من در غیبت تو همچون گلی پژمرده است، ای کسی که همیشه در حضور توام.
بر سر خشکی چو ثقیلان مران
برتر از آنی که روی برتری
هوش مصنوعی: اگر بر روی خشکی بایستی، مانند افرادی نرمي کن که نمی‌توانند از جایی بروند، تو بالاتر از آنی که تنها برتری‌ات را به رخ بکشی.
منزلناالعرش و ما فوقه
عمرک یا نفس قمی، سافری
هوش مصنوعی: ای نفس قمی، خانه ما عرش و بالاتر از آن است، بنابراین سفر کن.
جمله چو دردند به پایان خم
سرور از آنی تو، که تو سروری
هوش مصنوعی: همه چیز به پایان می‌رسد و تب و دردها به سرانجام می‌رسند، اما خوشی و شادی تو پایانی ندارد، زیرا تو سرآمد و برتر از همه‌ای.
قلت الا بدلنا سلما
اسلمک الصبر قفی واصبری
هوش مصنوعی: من چیزی جز این نمی‌گویم که صبر را به عنوان راهی برای آرامش انتخاب کن و صبر کن.
چند پس پرده و از در برون
بر در این پرده، اگر بر دری
هوش مصنوعی: چندین چیز پنهان و در دل خود دارم و اگر بر در این رازهای پنهان بزنم، ممکن است که کسی متوجه شود.
قالت هل صبری الا به
هل عقدالبیع بلا مشتری
هوش مصنوعی: او گفت: آیا می‌توانم صبری داشته باشم بی‌آنکه معامله‌ای انجام شود بدون خریدار؟
می مفروش از جهت حرص زر
جوهر می خود بنماید زری
هوش مصنوعی: مشروب را به خاطر طمع و حرص به طلا نمی‌فروشند، زیرا خود آن نوشیدنی، جواهر واقعی را به نمایش می‌گذارد که بهتر از زر است.
اذ حضرالراح فما فاتنا
افتح عینیک به وابصری
هوش مصنوعی: وقتی فرصت به سراغت می‌آید، آن را از دست نده. چشمانت را باز کن و واقعیت را ببین.
می بفروشی، چه خری؟! جز که غم
دین بفروشی چه بری؟! کافری
هوش مصنوعی: می‌فروشی، چه چیزی می‌فروشی؟ آیا جز غم و اندوه دین چیزی به فروش می‌رسد؟ این کار بی‌باوری است.
قر به‌العین کلی واشربی
قد قرب‌امنزل فاستبشری
هوش مصنوعی: بیا و با نور چشمانت به من بنگر و از این منزلت لذت ببر، چرا که این راه برای تو خوشبختی و شادی به ارمغان خواهد آورد.
وصلت فانی ننماید بقا
زن نشود حامله از سعتری
هوش مصنوعی: وصال و نزدیکی به حقیقت، ناپایدار و موقتی است، همانطور که زن از شکم بزرگ نمی‌تواند باردار شود و استمرار آن را به راحتی تجربه کند.

حاشیه ها

1397/02/09 13:05
نادر..

چند پس پرده و از در برون؟
بردر این پرده! اگر بر دری..